کد مطلب:330748 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:1187

باب دوم : علل اجابت دعا
علل اجابت دعا به هفت قسم تقسیم می شود .

زیرا علل اجابت دعا یا (1)در خود دعاست (2) و یا در زمان دعا(3) و یا در مكان دعا و یا در حالات . و این حالات به دو نحواست (4) حالات خود دعا كننده (5) حالاتی كه دعا در آن واقع می شود مجموع اینها پنج قسم می شود (6) قسم ششم آنكه :از مكان و دعا تركیب می شود (7) قسم هفتم آنكه :از زمان و دعا تشكیل می یابد مجموع هفت قسم شد.

در وقت دعا

اما قسم اول كه به وقت بر می گردد مثل شب جمعه و روز جمعه .

امام صادق علیه السلام فرمود:خورشید بر روزی بهتر از روز جمعه طلوع نكرده است . سخن پرندگان در این روز به هنگام برخورد یكی با دیگری این است سلام !سلام !روز خوبی است .

روایتشده كه وقتی رسول خدا (ص )می خواست از خانه زمستانی به هنگام فصل تابستان بیرون آید روز پنج شنبه بیرون می آمد و به هنگام رسیدن فصل زمستان به روز جمعه داخل خانه میشد. و از ابن عباس روایت شده است كه آن حضرت شب جمعه خارج می شد و شب جمعه داخل می گردید.

و از امام باقر علیه السلام آمده :وقتی قبل از جمعه می خواست چیزی صدقه دهد تا جمعه صبر میكرد.

و از امام باقر علیه السلام كه فرمود:خدای تعالی از ابتدای هر شب جمعه تا آخر آن از بالای عرش ندا در می دهد آیا بنده مؤ منی نیست تا پیش از دمیدن سپیده برای دین یا دنیایش مرا بخواند تا من اجابتش كنم ؟آیا عبد مؤ منی نیست كه تا قبل از طلوع فجر از گناهانش توبه كند تا من او را بیامرزم ؟ آیا بنده مومنی نیست كه روزیش تنگ شده باشد تا قبل از طلوع فجر از من زیادت در روزی درخواست كند و من روزیش را زیاد كنم و بر او وسعت دهم ؟ آیا عبد مومن بیماری نیست كه قبل از طلوع فجر از من درخواست شفا كند پس او را شفا دهم ؟ آیا عبد مومن دربندی نیست كه تا قبل از طلوع فجر از من درخواست آزادی كند و من اورا برهانم و راهش را باز كنم ؟ آیا بنده مومن ستم كشیده ای نیست كه تا قبل از طلوع فجر از من درخواست انتقام كند و من او را یاری كنم وبرایش انتقام بگیرم ؟ آن حضرت فرمود:پس پیوسته اینگونه مردم را می خواند تا صبح شود.

و از امام باقر و یا امام صادق علیه السلام منقول است كه بنده مومن از خدا درخواست حاجت می كند پس خدای اجابت و قضای حاجت او را تا روز جمعه تاخیر می اندازد تاآنكه به فضل روز جمعه مخصوص شود.

و از پیامبر (ص ) آمده است كه فرمود:روز جمعه در نزد خدا سید ایام و بزرگتر از همه آنهاست و بزرگتری از روز فطر و روز عید قربان است و پنج خصوصیت دارد. خدا آدم علیه السلام را در آن روز آفرید و آدم را در آن روز به زمین فرستد و در آنروز آدم را میراند و در آن ،ساعتی است كه هیچكس در آن ساعت از خدا درخواست نكند جز آنكه خدا اجابت كند، در صورتیكه چیز حرام از خدا نخواهد و هیچ فرشته مقرب و آسمان و زمینی و بادها و كوهها و درختی نیست جز آنكه از روز جمعه می ترسد از اینكه روز قیامت درآن قیام كند.

و از امام صادق علیه السلام در مورد سخن حضرت یعقوب علیه السلام و فرزندانش كه فرمودسوف استغفرلكم ربی (21)بزودی از خدا برای شما طلب مغفرت می كنم ، فرمود:حضرت یعقوب تا سحر روز جمعه دعا را به تاخیر انداخت .

و در روز جمعه دو ساعت ساعت استجابت دعااست ساعت فراغ امام جمعه از خطبه تا برقراری صفوف مردم و ساعت دیگر پایان روز (كه دعا اجابت می شود) و روایت شده به هنگام غروب نصف قرص خورشید. و امام باقرعلیه السلام فرمود:ابتدای وقت استجابت دعا در روز از هنگام زوال آفتاب یعنی ظهر تا ساعتی بعد می باشد بر آن محافظت شود،زیرا رسول خدا (ص ) فرمود:هیچ بنده ای هیچ خیری را در ساعت مذكور از خدا نخواهد جز آنكه خدای تعالی به او اعطاء می كند.

جابربن عبد الله انصاری روایت كرد:

پیامبر (ص ) روز دوشنبه و سه شنبه احزاب را نفرین كرد و در روز چهارشنبه بین ظهرو عصر به اجابت رسید و خوشحالی در جبین آن حضرت دیده شد. جابر گوید با هیچ امر دشواری روبرونشدم كه در همان ساعت با خدای تعالی در میان گذاشتم جز آنكه به اجابت رسید.

و از پیامبر (ص ) وارده شده كه هر كس حاجتی دارد درنماز عشا از خدا بخواهد و به كسی از امت های پیشین این وقت داده نشده یعنی وقت عشا.

و در روایتی ،آن وقت یك ششم اول از نصف دوم شب معرفی شده است و روایاتی كه در ترغیب و ارزش كسی كه نماز شب بخواند در حالیكه مردم در خوابند ،و كسی كه ذاكر است در حالی كه مردم غافلند آمده است همین روایت آخری را تایید می كند.

شكی نیست كه در آن هنگام مردم در خوابند ولی در نیمه اول شب مردم در همان حالت روز هستند و در پایان شب چه بسا مردم برای كسب و كار و سفرهایشان بیرون می روند بنابراین جان شب همان غفلت مردم است كه دل برای عبادت آمادگی دارد، علاوه آنكه این هنگام با جهاد با نفس و دوری از رختخواب و جدایی جایگاه نرم و خلوت با مالك عباد و سلطان دین و معاد توام است .

و مقصود از دل شب همین است و همین مضمون روایت عمر بن اذینه است گفت از ابا عبد الله علیه السلام شنیدم كه می فرمود :و در شب ساعتی است كه هیچ عبد مؤ منی نیست كه اتفاقا در آن ساعت نماز بگذارد و از خدای در خواست كند جز آنكه خدای اجابت كند عرضه داشتم اصلحك الله : این ساعت كدام وقت از شب است فرمود:وقتی نیمه شب گذشت و یك ششم از اول نیمه دوم شب آمد.

و اما در مورد یك سوم آخر شب روایاتی متواتر داریم . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:وقتی آخر شب شود خدای سبحان می فرماید آیا دعا كننده ای هست كه جوابش دهم ؟ و آیا خواهنده ای هست كه خواسته اش را به او دهم ؟ آیا استغفار كننده ای هست كه او راببخشم ؟ آیا تایبی هست كه توبه وی را قبول كنم ؟

ابراهیم بن ابی محمود گفت به امام رضا عرضه داشتم نظر شما در مورد حدیثی كه عامه از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می كنند چیست كه پیامبر فرمود خدای تعالی در هر شب به آسمان دنیا می آید؟ آن حضرت در جوابم فرمود؟خدای لعنت كند كسانی را كه سخنان را از معنایش ‍ بدر می برند به خدا قسم رسول خدا (ص ) اینگونه نفرمود،بلكه فرمود:خدای تبارك و تعالی در ثلث آخر هر شب و در شب جمعه از اول شب فرشته ای را از آسمان به دنیا می فرستد و به او امر می كند كه ندا كند پس او فریاد می كند آیا سائلی هست كه خواسته اش را بدهم ؟ آیا تایبی هست كه توبه اش را قبول كنم آیا استغفار كننده ای هست كه او را بیامرزم ؟ای خواهان !خیر بیا و ای خواهان شر سخن كوتاه كن !پس پیوسته به آن ،ندا می كند تا آن كه فجر طلوع كند و در آن هنگام به جایگاهش در ملكوت آسمان باز می گردد این را پدرم از جدم از پدرانم از رسول خدا حدیث كرد.

نصیحت

شایسته است كسی كه ایمان روشن و اعتقاد صحیح به گفتار پیامبر (ص ) و فرزندان زهرای بتول در مسائلی از معارف قرآن كه از پروردگار بزرگ به بندگان می رسانند دارد اینكه د راین ساعت ها حاجت های خود را در جواب ندا بفرستد و همانند كسی باشد كه بر در او فرستاده پادشاهی از پادشاهان آمده و از او خواهان این است كه احتیاجات خود را عرضه كند و بگوید :پادشاه به من اجازه داد كه به نزد تو آیم و تو را خبر دهم كه حوایج خودت را می توانی به وسیله من بر او عرضه كنی و از او در خواست كنی تا آنها را بر آورد. حتما او از این فرصت استفاده می كند و حاجات مهم و اغراض خود راذكر می كند و هیچ حاجتی از خود و كسان مورد توجه خود را وا نمی گذارد و همه را به تفصیل ذكر می كند خصوصا اگر آن پادشاه به دادن عطای فراوان موصوف باشد و در انجام كارهای نیكو معروف باشد و چنین كسی كه نیاز به فرستاده پادشاه دارد هرگز از منادی پادشاه روی نمی گرداند، و او را بی جواب نمی گذارد و مقصود از این خطاب فرستاده را، باسستی ضایع نمی كند (و اگر چنین كند) پس او شایسته خشم پادشاه است و با جواب ان الذین یستكبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین (22)باز می گردد و یا در جواب او همانند غافلها از او روی برگردانده می شود تا آنكه جزء لشگریان محرومین قرار گیرد و با بار گناه و معصیت باز گردد و مشمول این روایت شود كه هركس درخواست از خدا را ترك كند فقیر می گردد.

رضی الدین علی بن موسی بن طاووس (قدس الله روحه الزكیه ) ،گفت :و اگر خواستی در آن هنگام بگو :خدای من تصدیق به ربوبییت تو و خاتمیت رسالت محمد (ص ) و به این منادی كه از وجود تو خبر می دهد، نمودم و اگر گوشم صدای آن را نمی شنود ،عقل من كه تصدیق اخبار مشتمل بر وعده تو ،دارد، آنرا شنیده است سپس من می گویم : خوش ‍ آمدی ای فرشته ای كه از طرف مالك حكیم كریم جواد نیكوكار ،نسبت به ما بر ما وارد شدی ما به زبان حال عقلمان گفتار تو را از معدن برآورنده در خواستمان شنیدیم كه می گویی :آیا سائلی هست كه درخواستش را بدهم . و من از شما تمام احتیاجات خود را كه مقتضی دوام اقبال حق تعالی به من است می خواهم و می خواهم كه پیوسته توفیق روی آوری به او را داشته باشم و احسانش به من تمام گردد و ادب من در پیشگاه او كامل شودو اینكه مرا و هر چه را كه به آن وسیله به من نیكی می كند حفظ كند و گفتار تو را از زبان سید و مولایمان كه او اهل آنست كه ما را به آرزویمان رساند شنیدیم كه آیا توبه كننده ای هست كه توبه او را بپذیرم و من هم توبه اختیاری می كنم و هم توبه اضطراری زیرا من عاجز و ضعیف از غضب و عقابش هستم و رضایت و ثوابش را نیازمندم اگر نفس من در توبه حقیقی راستگو هست تو دانی و الا زبان حال عقل من با همه وجودش تایب است و سخن تو را ای فرشته كه از طرف آقا و سلطانمان كه اهل مهربانی و پذیرش ماست را شنیدیم كه گفتی آیا استغفار كننده ای هست تا آنكه او را بیامرزم و من بنده او هستم كه از همه چیزهایی كه او بدش می آید توبه می كنم و برای عفو پناهنده به او هستم و اگر قلب و زبان من در استغفار درست می گویند بسیار خوب و الا زبان حال عقل من و حالت درماندگی و خستگی شكستگی من در پیشگاه جلالت و عفو و رحمت او از طرف من استغفار می كند، و من در پیشگاه عزت و رافت او خوار و ناچیزم و ای فرشته !من اظهار این خواسته و توبه و استغفار و بیچارگی و ذلت و شكستگی خود را به عنوان امانت به تو می سپارم تا آنرا با حلم و كرم و رحمت وجود به پیشگاه كسی كه بر ما نعمت داد و تو را به سوی ما فرستاد و درهای رسیدن را به روی ما باز كرد عرضه بداری .

علی بن طاووس گفت :اگر این دعا را حفظ نكردی و آمادگی برای قرائت آن نداری آنرا در كاغذی بنویس كه با تو و یا در زیر سر تو باشد و آنرا همانند بهترین متاعت حفظ كن ! وقتی كه ثلث آخر هر شب شد جلویت بگیر و بگو ای فرشته ای كه از طرف ارحم الراحمین و اكرم الاكرمین آمدی این قصه من است كه به تو تسلیم می كنم من نه زبان گفتگو دارد و نه قلب آماده ای كه كلام شایسته ای بتوانم بتو عرضه كنم . پایان سخن ایشان رحمة الله علیه .

گویم اگر می توانی در این وقت ادعیه ای كه اهل بیت فرمودند و به تو یاد دادند بخوانی پس خوشابحالت و اگر نمی توانی پس این سخن را بگو:

بار خدایا من به تو ایمان آوردم و پیامبرت و اهلبیتش صلوات الله علیهم را در خبر از عفو بزرگوارانه و الطاف انس تو تصدیق كردم بار خدایا درود بر محمد و اهل بیتش بفرست و مرادر دعاهای نیكی از دنیا و آخرت كه در این شب شده شریك قرار بده و آنگاه آنچه سزاوار توست با من رفتار كن نه آنچه سزاوار من است ای مهربانترین ! درود بفرست بر محمد و فرزندان پاكش .

بدان كه از امام صادق علیه السلام روایت شده است كه فرموده :تمام حظ چشم را (كه خواب است ) به او ندهید چون چشم كمترین شكر كنندگان است .

از پیامبر (ص ) روایت شده است كه وقتی بنده به خاطر رضایت خدا برای نماز شب از بستر شیرین بر میخیزد و چشمانش هنوز پر از خوابست خدای تعالی به او بر ملایكه اش مباهات می كند، میفرماید آیا بنده مرا نمی بینید! از لذت بستر برخاست برای عبادتی كه من بر او واجب نكردم و شاهد باشید كه من او را آمرزیدم .

فایده (دعا در ساعت روز)

می دانی كه روز دوازده ساعت است و در هر ساعتی توجه و توسل به امامی از ائمه هدی می شود (10) چنانكه شیخ طوسی در مصباح دعای وارد در هر ساعت را آورده است . وسید رضی الدین رحمة الله علیه ذكر كرد كه هر روزی از ایام هفته به مهمانی یكی از ائمه علیهم السلام و دهش صله اختصاص دارد و برای هر روز زیارتی مخصوص برای امامی كه امید مهمانی و صله از او میرود وارد شده است . روز شنبه مال پیامبر (ص ) است و روز یكشنبه از آن مولی علی علیه السلام است و روز دوشنبه از آن امام حسن و حسین علیهما السلام است و روز سه شنبه از آن علی بن الحسین و امام باقی و امام صادق علیهم السلام است وروز چهارشنبه از آن امام كاظم و امام رضا و امام جواد و امام هادی علیهم السلام است . وروز پنجشنبه از آن امام حسن عسكری علیه اسلام است و روز جمعه از آن حضرت مهدی علیه السلام می باشد.

ونیز شب قدر كه به صورت ناشناخته در ماه رمضان است و چه بسا شب قدر در همین سه شب فرد (نوزده ،بیست و یك و بیست و سه ) باشد و در شب بیست و سه یعنی شب جهنی تاكید بشتری شده است و نیز شبهای احیا و آن شبها عبارتند از :اولین شب ماه رجب ،شب پانزدهم ماه شعبان ، شبهای عید قربان و فطر. و امیرالمومنین علیه السلام خوشش می آمد كه در این شبها فارغ البال باشد و نیز روز عرفه ، زیرا روز عرفه روز دعا و درخواست است و به همین خاطر در صورتی كه روزه انسان را از دعا باز می دارد افطار در این روز بهتر از روزه است گرچه ترغیب فراوانی در روزه آن وارده شده است و دعا به هنگام وزش بادها و به هنگام زوال ظهر و بارش باران و ریزش اولین قطره خون شهید، زیرا روایتی از زید شحام از امام صادق علیه السلام وارد شده كه فرمود: درچهار وقت دعا كنید: به هنگام وزش باد و زوال سایه (یعنی ظهر) و بارش ‍ باران و اولین قطره خون شهید مومن .زیرا درهای آسمان در این هنگام باز می شود. و از امام صادق علیه السلام روایت شده كه فرمود:وقتی زوال ظهر شد درهای آسمان و بهشت باز می گردد و حاجت های بزرگ برآورده می شود عرضه داشتم :در چه هنگام ؟حضرت فرمود:به اندازه چهار ركعت نمازی كه به آرامی خوانده شود.

وقت دیگر :از طلوع فجر تا طلوع آفتاب وقت اجابت دعاست .

وروایت شده است :به هنگام طلوع فجر.

وروایت ابوالصباح كنانی از ابو جعفر علیه السلام كه فرمود خدای تعالی بنده ای كه بسیار از او درخواست می كند دوست دارد، بنابراین از سحر تا طلوع خورشید دعا كنید، زیرا در این صورت درهای آسمان باز می شود و ارزاق تقسیم می گردد و حاجت های بزرگ برآورده می شود.

قسم دوم در مكانهای دعا

مثل سرزمین عرفه ،در خبر است كه خدای سبحان در آن روز به ملایكه می گوید ای فرشتگان من ! آیا بندگان و كنیزانم را می بینید كه از گوشه و كنار دنیا ژولیده موی و غبار آلوده آمدند آیا می دانید چه می خواهند؟

فرشتگان عرضه می دارند از تو درخواست آمرزش دارند پس ‍ خدای می فرماید:شاهد باشید كه من ایشان را آمرزیدم .

و روایت شد: از زمره گناهان ،گناهانی هستند كه جز در عرفه و مشعر بخشوده نمی شوند خدای تعالی فرمود:فاذاافضتم من عرفات فاذكروا الله عند المشعر الحرام (23)وقتی از عرفات روانه شدید در مشعر خدای را یاد آورید و شب مشعر از شبهای بیدار ماندنی است .

مكان دیگر :

حرم و كعبه است . از امام صادق علیه السلام روایت شده كه فرمود:هیچكس بر آن كوههانیاستاده جز آنكه دعایش اجابت شد دعای مؤ منین برای آخرت آنهابه اجابت می رسد و دعای كفار برای دنیاشان به اجابت می رسد.

مكان دیگر:

مساجد است زیرا مسجد خانه خدا است و كسی كه قصد رفتن به مسجد كند ،قصد رفتن به سوی خدا و زیارت او كرده است . و در حدیث قدسی آمده است بدانید كه خانه های من در زمین مساجدند، و خوشابحال بنده ای كه در خانه اش ‍ تطهیر كد، سپس مرا در خانه ام زیارت كند و خدای كریمتر از آن است كه زایر و خواهان خود را دست خالی باز گرداند.

سعید بن مسلم از معاویة بن عمار از امام صادق علیه السلام روایت كرد:پدرم وقتی نیازی داشت به هنگام زوال ظهر آنرا ازخداوند درخواست می كرد، وقتی می خواست در خواست كند ابتدا صدقه ای می داد و بوی خوش استشمام می كرد و به مسجد می رفت و برای حاجت خود دعا می كرد.

استفاده از روایت

و این روایت بر چهار چیز دلالت دارد:

اول :زوال ظهر وقت درخواست حاجت است .

دوم :مستحب است كه جلوتر از دعا صدقه دهند.

سوم :استشمام بوی خوش .

چهارم :مسجد مكان طلب حاجت است .

و از اماكن دعا ،بلكه بهترین جایگاه ،دعا در پیشگاه قبر امام حسین علیه السلام است روایت شده كه خدای سبحان در قبال شهادت امام حسین (ع ) چهار خصلت به او داد: در خاك قبرش شفا قرار داد و دعا را در زیر گنبد او اجابت می كند و ائمه علیهم السلام را از فرزندان او قرار داد و روزهایی كه زایرین زیارت قبرش می كنند جزء عمرشان بحساب نمی آورد.

روایت شده كه امام صادق علیه السلام بیمار شد، به كسانش ‍ دستور داد كه شخصی را اجیر كنند كه در كنار قبر امام حسین علیه السلام برای او دعاكنند. پس مردی از موالیان آن حضرت بیرون آمد وشخصی را در كنار دریافت و ماجرا را به او گفت آن مرد گفت من می روم ، ولی امام حسین علیه السلام امامی است كه اطاعتش واجب است چنانكه امام صادق هم امامی است كه اطاعتش واجب است پس چگونه برای شفای امام صادق در كنار قبر امام حسین (ع ) باید دعا كرد. غلام به پیش امام صادق علیه السلام آمد و سخن او را نقل كرد. حضرت فرمود:همین طور است كه ایشان می گوید ولی ایشان نمی داند كه خدای تعالی را مكانهایی است كه دعاها در آن اجابت می شود بقعه حضرت امام حسین علیه السلام از آن امكنه است .

قسم سوم از علل اجابت دعا دعای مشتمل بر اسم اعظم (24)

از علل اجابت دعا ،دعاهایی است كه مشتمل بر اسم اعظم هستند، خواه آن اسم را شخصا بدانیم ،خواه عینا آنرا ندانیم و اسم اعظم را كسی عینا نمی داند جز اشخاصی مثل پیامبران و اولیاء الهی علیهم السلام كه خدای ایشان را آگاه كرده است (11) و تلویحات و اشاراتی در این زمینه وارد شده است مثل روایتی كه می گوید: اسم اعظم در اخر سوره حشر آمده است و روایتی كه می گوید اسم اعظم در آیة الكرسی و اول آل عمران می باشد. گفتند كه اسم اعظم در الحی القیوم است زیرا این دو اسم وجه اشتراك هر دو و موجود در این دو سوره می باشد و از پیامبر (ص ) آمده كه - فرمود:بسم الله الرحمن الرحیم نزدیكتر است از سیاهی چشم به سفیدی آن گفتند كه اسم اعظم دراین سخن است یا ذالجلال والاكرام ست عده ای دیگر گفتند در این سخن است : یا هو یا من لا هو الا هو

سخن عده ای دیگر آنكه اسم اعظم همان الله است و آن از:(1) اسمای مشهور پروردگار است . (2و3) بالاترین مقام رادر ذكر و دعا دارد (4)و امام همه اسما است .

(5) و كلمه اخلاص مختص به اوست و (6) شهادت به او داده می شود. و این قول خیلی به صواب نزدیك است ،زیرا روایاتی كه مدلول آن این است كه الله اسم اعظم می باشد فراوان است .

امتیازات الله

پس بدانكه این اسم مقدس امتیازاتی بر سائر اسماء دارد:

اول :الله اسم خاص ذات مقدس حق است كه مخصوص ‍ اوست و به حقیقت و یا مجاز بر دیگران اطلاق نمی شود. خدایتعالی فرمود: هل تعلم له سمیا (25)آیا جز الله رادیدید كه اسم الله داشته باشد.

دوم :این اسم دلالت بر ذات دارد و هر كدام از باقی اسماء بر معانی دیگر دلالت دارند مثل قادر كه بر قدرت دلالت دارد و عالم بر علم دلالت دارد و امثال آن .

سوم :همه اسماء به این نام نامیده می شود و او به اسم دیگری نامیده نمی شود مثلا به اسم الهی صبور می گویند كه وی اسمی از اسماء الله است و نمی گویند: الله اسمی از اسمای صبور یا رحیم یا شكور است و با شش امتیازی كه قبلا گذشت مجموع امتیازات این اسم به نه می رسد.

سلیمان و آصف برخیا

و روایت شده است كه سلیمان علیه السلام وقتی آمدن بلقیس را فهمید و بین آنها تنها یك فرسخ مانده بود فرمود ایكم یاتینی بعرشها قبل ان یاتونی مسلمین (26)كی تخت بلقیس را می تواند بیاورد قبل از آنكه بلقیس و اطرافیان به تسلیم بیایند؟ قال عفریت من الجن (27)عفریتی از جن (یعنی یكی از سركشان اجنه كه بسیار زیرك بود) گفت : انا اتیكه به قبل ان تقوم من مقامك من تخت او را می آورم قبل از آنكه از تخت خود یعنی مجلسی كه در آن قضاوت می كنی برخیزی (یعنی مجلسش تمام شود) ومجلس حضرت سلیمان از صبح تا ظهر طول می كشید. وانی علیه لقوی امین : و من قوت برآوردن تخت او دارم و برطلاها (و زینت های آن ) امین هستم . فقال سلیمان .سلیمان فرمود: من سریعتر از آن می خواهم قال الذی عنده علم من الكتاب (28)آن كسی كه مقداری از كتاب درنزد او بود یعنی آصف بن برخیا كه وزیر حضرت سلیمان و پسر خواهر او و مردی صدیق بود كه اسم اعظم را می دانست یعنی اسمی را كه وقتی خوانده شود خدای جوابش را می دهد عرضه داشت : انا اتیك به قبل ان یرتد طرفك : من به یك چشم بهم زدن تخت بلقیس ‍ را می آورم . گفتند: معنای این عبارت این است كه یعنی قبل از آنكه كسی كه به اندازه چشم انداز تو از دو دور است به تو برسد و گفته شده معنایش این است كه قبل از باز گشت پلك تو به خاطر خستگی می آرم .

پس معنای این عبارت این است كه :سلیمان چشمش را باز كرد و تا نهایت نگاه كرد و ادامه داد و قبل از آن كه چشمش ‍ خیره گردد و بهم بیافتد تخت بلقیس آمده بود. كلبی گوید آصف به سجده افتاد و به اسم اعظم الهی از خدا درخواست كرد و تخت به زمین فرو رفت و در جلوی سلیمان سبز شد گفتند:در آنجا كه تخت بود زمین شكافته شد و جلوی سلیمان از زمین بیرون آمد و گفته شده كه زمین برای تخت درهم نوردیده شد. و این از امام صادق علیه السلام هم روایت شه و گفته شده و گفته شد:آن اسم همان الله و اسم بعدی كه بعد از الله می آید رحمن است و گفته شده آن اسم یا حی یا قیوم است كه در زبان عبری آهیا شراهیا(هستم كه هستم ) است .

گفته شده آن اسم یا ذالجلال والاكرام است . و گفته شده : یا الهنا واله كل شی ء الها واحدا و لا اله الا انت است .

وروایت شده خصوصیات الفاظ در اجابت دعا مؤ ثرند و ادعیه ای برای حاجت های مخصوص آمده مثل روایتی كه از امام صادق علیه السلام در مورد كسی كه ده بار بگوید: یا الله یا الله به او گفته می شود: لبیك بنده من حاجت خود رابگو ،به تو داده می شود. و نظیر آن روایتی است كه در مورد كسی كه ده بار یا رباه یا رباه بگوید آمده است . چنانكه در مورد یا رب یا رب نیز چنین است . و نظیر آن یا سیداه است . و نیز روایت شده كه هر كس در سجود خود سه بار بگوید یا الله یا رباه یا سیداه همان جواب مذكور را به او می دهند.

ونمونه دیگر روایت سماعه است . سماعه گفت ابوالحسن علیه السلام به من فرمود: ای سماعه ! وقتی حاجتی داشتی بگو: اللهم انی اسالك بحق محمد و علی فان لهما عندك شانا من الشان وقدرا من القدر فبحق ذلك الشان و بحق ذلك القدر ان تصلی علی محمد و آل محمد و ان تفعل بی كذا و كذا یعنی بار خدایا من تو را به حق محمد و علی قسم می دهم زیرا آندو در نزد تو مقامی رفیع دارند و بحق آن مقام بلندشان بر محمد و آل او درود فرست و فلان درخواست مرا اجابت كنی زیرا در قیامت هیچ فرشته مقرب و پیامبر مرسل و بنده مومن امتحان شده ای نیست مگر آنكه در آن روز به ایشان محتاج است .

دعاهای پس از نماز

ونمونه دیگر روایت ابن ابی عمیر از معاویه بن عمار است كه هر كس سه نوبت بعد از نماز واجب بگوید: یا من یفعل ما یشاء و لا یفعل مایشاء احد غیره سپس از خدا درخواست كند خواسته اش به او داده می شود و نمونه دیگر روایتی كه در مورد ادای دین در روز جمعه است . اللهم اغننی بحلالك عن حرامك و بفضلك عمن سواك و روایت شده كه بطور كلی برای همه حاجات چنین بخواند و برای گشایش روزی بعد از نماز صبح ده بار بگوید : سبحان الله العظیم و بحمده استغفر الله واساله من فضله

دعای بعد از نماز عشا

نمونه دیگر: جهت گشایش روزی بعد از نماز عشا بگوید:

الله انه لیس لی علم بموضع رزقی فانما اطلبه بخطرات تخطر علی قلبی فاجول فی طلبه البلدان فانا فیما انا طالب كالحیران لا ادری افی سهل ام فی جبل ام فی ارض ام فی سماء ام فی بر ام فی بحر و علی یدی من و من قبل من وقد علمت ان علمه عندك و اسبابه بیدك و انت الذی تقسمه بلطفك و تسببه برحمتك اللهم فصل علی محمد و آله واجعله یا رب رزقك لی واسعا و مطلبه سهلا وماخذه قریبا و لا تعننی بطلب مالم تقدر لی فیه رزقا فانك غنی عن عذابی و انا فقیر الی رحمتك فصل علی محمد و آله و جد علی عبدك بفضلك انك ذو فضل عظیم خدایا من جای روزی خود را نمی دانم و با اندیشه هایی كه از خاطرم می گذرد آنرا طلب می كنم در طلب روزی به شهرها می روم و در طلب آن حیرت زده هستم ، نمی دانم روزی من دردشت است ، یا در كوه در زمین است و یا در آسمان در خشكی است و یا در دریا و به دست كیست و از جانب چه كسی و می دانم كه تو می دانی و اسباب آن در دست توست و تو هستی كه به لطف خود آنرا پخش می كنی و با مهربانی خود وسیله آنرا فراهم می كنی پروردگارا بر محمد وآلش دورد فرست و روزی مرا فراوان و مطلبش را آسان و محل پیدایش آنرا نزدیك قرار بده و مرا به خواست روزی غیر مقدر خسته نكن چون تو بی نیاز از عذاب منی و من نیازمند به مهربانیت هستم پس درود بر محمد و آل محمد بفرست ! و بر بنده ات بخشایش فرما!تو فضلی عظیم داری .

و برای رفع ترس از ستمگر و داخل شدن بر شاه این سخن امام صادق علیه السلام را به هنگام دخول بر منصور بگو:یا عدتی عند شدتی و یا غوثی عند كربتی احرسنی بعینك التی لا تنام و اكفنی بركنك الذی لایرام . ای ذخیره من به هنگام شدت ! و ای فریاد رسم به هنگام سختی !مرا با چشمانی كه هرگز نمی خوابند محافظت كن و در پناه ركن خودت كه همیشگی است نگه دار!

دعا برای ادای دین

و برای ادای دین در روایت معاذبن جبل آمده است :معاذبن جبل گوید: من روزی از رسول خدا (ص ) بازماندم و با او نماز جمعه را بجا نیاوردم حضرت فرمود:ای معاذ چه چیز مانع نماز جمعه شده است ؟ عرض كردم ای رسول خدا (ص ) یوحنای یهودی یك اوقیه (1) گندم از من طلب داشت و بر در من كشیك می كشید پس ترسیدم كه مرا از تو باز دارد فرمود:ای معاذ آیا دوست داری كه خدا قرضت را ادا كند؟ گفتم بله ای رسول خدا فرمود:بگو قل اللهم مالك الملك تعطی الملك ممن تشاء و تنزع الملك ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء بیدك الخیر انك علی كل شی قدیر. تولج اللیل فی النهار و تولج النهار فی اللیل و تخرج الحی من المیت و تخرج المیت من الحی و ترزق من تشاء بغیر حساب یا رحمن الدنیا و الاخره و رحیمهما تعطی منهما ما تشاء و تمنع منهما ما تشاء اقض عنی دینی . بگو ای پیغمبر بار خدایا!ای پادشان ملك هستی !تو هر كه را بخواهی عزت و اقتدار بخشی و هر كه را خواهی خوار گردانی هر خیر و نیكویی بدست تو است و تنهاتو بر هر چیز توانایی شب را در روز نهان سازی و روز را در شب ناپدید گردانی و بیرون می آوری زنده را از مرده (مثل انسان از منی ) و بیرون می آوری مرده را از زنده (مثل تخم مرغ را از مرغ ) و روزی می دهی هر كه را خواهی بدون حساب .(29)

ای بخشنده دنیا و آخرت و رحیم هر دو سرا از هر كدام از آندو بخواهی می دهی و از هر كدام بخواهی منع می كنی پس ‍ بر محمد و آلش درود بفرست و قرض مرا ای كریم ادا كن . و اگر قرض تو به اندازه پری همه كره زمین از طلا باشد خدای تعالی ادا می كند. و اندازه اوقیه در نزد اعراب سه رطل عراقی است .

و برای تقویت حافظه این دعا از پیامبر روایت شده است : ای علی اگر می خواهی هر چه را می شنوی حفظ كنی بعد از هر نماز بگو:

سبحان من لا یعتدی علی اهل مملكته سبحان من لایاخذ اهل الارض بالوان العذاب سبحان الرؤ وف الرحیم اللهم اجعل فی قلبی نورا و بصرا و فهما و علما انك علی كل شی قدیر منزه است آن خدایی كه بر اهل مملكت خود ستم نمی كند منزه است آن خداییكه اهل زمین را به انواع عذاب ،عذاب نمی كند منزه است آن خدایی كه رئوف رحیم است بار خدایا در قلب من نور و بینایی و فهم و علم قرار بده و تو بر همه چیز توانایی .

مردی ا زهمسایه ای مردم آزار به امام حسن بن علی علیه السلام شكایت كرد امام حسن علیه السلام فرمود:وقتی نماز مغرب را خواندی دو ركعت نماز بخوان سپس بگو: یا شدید المحال یا عزیز اذللت بعزتك جمیع اكفنی شر فلان بما شئت ای سخت گیرنده ، ای عزیز!تو بعزت خود همه خلق را ذلیل و خوار كردی شر فلانی را هر طوری كه می خواهی از سر من كم كن . آن مرد چنان كرد وقتش شب شد در دل شب صدای فریادی شنید گفتند فلانی امشب مرد(12) و مثل این قسم زیاد است كه ذكر همه آن باعث اطاله كلام می شود هر كس بخواهد از كتابهای دعا استخراج كند.

قسم چهارم متشكل از دعا و زمان است

مثل دعای سمات كه در ساعت آخر روز جمعه وارد شده مستحب است كه بعد از آن بگوید: اللهم انی اسئلك بحرمة هذا الدعا و بمافات منه من الاسماء و بما یشتمل علیه من التفسیر و التدبیر الذی لا یحیط به الا انت ان تفعل بی كذا و كذا و ترجمه : خدایا از تو می خواهم به حرمت این دعا و اسمایی كه از آن فوت شده و تفسیر و تدبیری كه در آن ذكر شده كه كسی جز تو به آن احاطه ندارد، حاجت كذایی مرا برآور.

مثل روایتی كه از امام باقر علیه السلام در ثلث دوم از ماه رمضان است كه قرآن را باز می كنی و می گویی : اللهم انی اسئلك بكتابك المنزل و ما فیه اسمك الاعظم الاكبر و اسماءك الحسنی و ما یخاف و یرجی ان تجعلنی من عتقائك من النار

خدایا من از تو می خواهم به این كتاب و آنچه كه در آن است و در آن اسم اعظم اكبر تو اسمای حسنی و علل خوف و رجاست اینكه مرا از آزاد شده های جهنم قرار بدهی سپس ‍ حاجت هایی كه می خواهد ذكر می كند.

و نظیر آن اینكه در ثلث آخر شب جمعه 15 بار سوره قدر رابخواند سپس به آنچه می خواهد دعا كند.

قسم پنجم دعاهایی كه متشكل از دعا و مكان است

مثل روایتی از امام صادق علیه السلام نقل شده كه فرمود:هر كس حاجتی از خدا می خواهد در مقام راس الحسین بایستد و بگوید : یا ابا عبدالله اشهد انك تشهد مقامی و تسمع كلامی و انك حی عند ربك ترزق فاسئل ربك و ربی فی قضاء حوائجی . ای ابا عبد شهادت می دهم كه مرا می بینی و كلام مرا می شنوی و تو در پیشگاه خدایت روزی می خوری از پروردگارت و پروردگار من در برآوردن حاجتم در خواست كن پس آن حاجت برآورده می شود ان شاء الله .

مردی كه مستمری اش قطع گردیده بود

و روایت شده كه مردی هر سال مستری ای از خلیفه دریافت می كرد. اما خلیفه بر او خشم گرفت و چند سال مستمری اش ‍ را قطع كرد آن مرد به خدمت مولی ابی الحسن علی بن محمد هادی علیه السلام رسید و قطع مستمری را به عرض امام رسانید و از او خواهش كرد كه به هنگام ملاقات با خلیفه واسطه برقراری مجدد مستمری گردد. آن مرد بازگشت به هنگام شب خلیفه كسی را فرستاد و او را خواست آن مرد آماده رفتن به منزل خلیفه گردید هنوز نرسیده بود كه چند فرستاده دیگر نیز در بین راه او را ملاقات كردند.

هر كدام می گفتند خلیفه تو را می خواهد وقتی به دربان رسید از دربان پرسید آیا (امام ) علی بن محمد علیه السلام اینجا آمد؟ دربان گفت خیر:وقتی بر خلیفه وارد شد خلیفه او را پیش خودش خواند و او را احترام كرد و دستور داد جوایز و مستمری عقب افتاده این مدت را به او بپردازند .وقتی از نزد خلیفه خارج شد دربان كه نامش فتح بود از او در خواست كرد كه از امام بخواه تا دعایی كه برای حاجت تو خوانده مرا بیاموزد. بعدا وقتی آن مرد خدمت ابی الحسن علیه السلام رسید وقتی چشم امام به او افتاد فرمود:از صورت تو آثار خوشحالی و رضایت پیداست ؟ عرضه داشت :بله ولی گفتند :شما پیش خلیفه نرفتید.

امام فرمود:خدای تعالی ما را عادت داد كه در سختیها جز به او پناه نبریم و جز از او درخواست نكنیم . ترسیدم كه اگر این عادت را تغییر دهم خداوند آن نعمت را تغییر دهد. عرضه داشت این آقای من ، فتح می گوید: آن دعایی كه برای حاجتم خواندی به من تعلیم نما! حضرت فرمود:فتح در ظاهر ادعای دوستی می كند نه در باطن و این دعا برای كسی مفید است كه از دوستان اهل بیت علیهم السلام باشد و من در بسیاری از مواقع برای حاجت هایم می خوانم و حاجتم برآورده می شود و از خدا در خواست كردم هر كس بعداز من در كنار قبرم آنرا بخواند دعایش را اجابت كند.

آن دعا اینست : یا عدتی عند العدد و یا رجائی والمعتمد و یا كهفی و السند و یا واحد و یا احد و یا قل هو الله احد اسئلك اللهم بحق من خلقته من خلقك و لم تجعل فی خلقك مثلهم احدا ان تصلی علیهم و ان تفعل بی كذا و كذا.

ای ذخیره من بهنگام شمارش ذخیره ها و ای امید من و تكیه گاهم و ای پناهگاه و ملجاءام ای یكی و ای یكتا و ای قل هو الله احد خدایا از تو می خواهم به حق كسانی كه خلقشان كردی و احدی از خلقت همسان ایشان نیست اینكه برایشان درود فرستی و برای من فلان حاجت را برآوری .

نظیر این دعا فراوان است كه ما به همین مقدار اشاره اكتفا می كنیم .

شرط قبولی دعاولایت است

بدانكه اینكه امام فرمود استجابت دعا به كسی اختصاص ‍ دارد كه ولایت ما را داشته باشد، اشاره به شرط قبولی دعاست ، بلكه اشاره به قبولی اعمال چه واجب و چه مستحب دارد.و در این معنا روایت محمد بن مسلم از امام باقر و یا امام صادق علیهما السلام وارد شده عرضه داشتم : ما بعضی مخالفین شما را می بینیم كه دارای عبادت و سعی و تلاش و خشوع در امر دین هستند آیا این اعمال او را نفعی می بخشد؟ فرمود:ای ابا محمد مثل ما مثل اهل بیتی از بنی اسرائیل است كه روش ایشان این بود كه هیچكس از این خانواده چهل شب دعا نمی كرد مگر آنكه دعای او اجابت می شد و مردی از این خانواده چهل شب كوشید و مجاهده نمود، و دعا نمود ولی از اجابت اثری ندید. به خدمت حضرت عیسی علیه السلام آمد و شكایت حال خویش را نمود و از او خواست كه برایش دعا كند پس حضرت عیسی علیه السلام وضو گرفت و نماز گزارد و سپس دعا كرد خدای به او وحی فرمود:ای عیسی بنده من از دری غیر از در من وارد شد و از من در خواست كرد ،ولی در قلب وی نسبت به رسالت تو شك وجود دارد بنابراین اگر آنقدر دعا كند تا گردنش قطع شود و انگشتانش از هم جدا شود من اجابتش ‍ نمی كنم پس حضرت عیسی متوجه او شد و به او فرمود:آیا پروردگارت را می خوانی و قلبت نسبت به پیامبرش شماك است عرضه داشت ای روح خدا و كلمه او به خدا قسم همانگونه بود كه گفتی پس از خدا بخواه كه آن شك از من زایل شود. حضرت حضرت عیسی برای دعا كرد و خدا به او تفضل فرمود(و شكش زایل شد و حاجتش برآورده شد) و در زمره خانواده اش در آمد و ما اهل بیت همانند حضرت عیسی هستیم خدا عمل بنده ای را كه در ولایت ما شك دارد قبول نمی كند.(30)

قسم ششم از علل استجابت دعا مربوط بهفعل است مثل دعای بعد از نماز

امیر المومنین از رسول خدا(ص )نقل كرد كه آن حضرت فرمود:هر كس نماز واجبی را ادا كند بعد از آن دعایی مستجاب نزد خدا دارد. ابن فحام می گوید:حضرت امیر المومنین علیه السلام را در خواب دیدم و ازصحت خبر سوال حضرت فرمود:روایت درست است وقتی نماز واجبت تمام شد در حال سجده بگو: اللهم انی اسئلك بحق من رواه و بحق من روی عنه صل علی جماعتهم وافعل بی كیت و كیت :خدایا از تو می خواهم بحق كسی كه روایت كرد و به حق كسی كه از او روایت شده بر جماعت ایشان درود فرست و فلان حاجت مرا برآور. و از امام صادق علیه السلام وارد شده كه خدای تعالی نماز را در بهترین اوقات بر شما واجب كرد، پس حوایج را بعد از نمازهای واجب از خدا بخواهید.

و از امیر المومنین علیه السلام آمده است : هیچ بنده ای از نمازش فراغت نیابد جز آنكه از خدا بهشت را در خواست كند واز اتش به او پناه برد و بخواهد كه حورالعین تزویجش ‍ كند. و از ابی حمزه ثمالی نقل شده كه گفت از امام ابا جعفر باقر علیه السلام شنیدم كه می فرمود:وقتی بنده ای به نماز بایستد خدای حورالعین را می فرستد تا آنكه در اطراف او بگردند،پس وقتی كه از نماز فراغت یافت و از خدای در مورد اینان چیزی را نخواست ایشان در حال تعجب او را ترك می كنند.

فضل بقباق از امام صادق علیه السلام نقل می كند حضرت فرمود:دعا در چهار زمان به اجابت می رسد:در نماز وتر ،بعد از نماز صبح و بعد از نماز ظهر و بعد از نماز مغرب و در روایت دیگر بعد از مغرب كه در سجده اش دعا كند.

فصل 1 مربوط به دعای فعل ، و دعایی است كه باید بعد از كاری آن دعا را خواند واگر بدون آن كار دعاكند اجابت نمی گردد.

از جمله دعاهایی كه به فعل بر می گردد دعای سائل برای معطی به هنگام بخشش است كه اگر در آن حال خود به خود دعا كند مستجاب نمی شود و امام زین العابدین علیه السلام به خادمش می فرمود:كمی سایل را نگه دار تا دعا كند آن حضرت علیه السلام فرمود:دعای فقیر رد نمی شود و به خادمش می فرمود وقتی به فقیر چیزی دادی از او بخواه كه دعای نیك نماید.

و از امام باقر و یا امام صادق علیهما السلام روایت شده :وقتی به فقرا چیزی دادید به ایشان تلقین دعا كنید و دعای ایشان در مورد شما اجابت می شود، ولی برای خودشان اجابت نمی شود.

و امام زین العابدین علیه السلام دست خود را بعد از صدقه می بوسید از سبب آن پرسیدند فرمود:صدقه قبل از آنكه به دست فقیر برسد ،در دست خدا قرار می گیرد.

امیر المومنین علیه السلام فرمود:وقتی به فقیر چیزی دادید آن دست را ببوسید زیرا قبل از آنكه فقیر صدقه را بگیرد خدای تعالی صدقه را می گیرد زیرا خدا صدقه ها را می گیرد ان الله هو یقبل التوبة عن عباده و یاخذ الصدقات .(31)

ورسول خدا (ص ) فرمود:صدقه مومن در دست فقیر قرار نمی گیرد جز آنكه قبلا در دست خدا قرار می گیرد سپس این آیه را تلاوت كرد الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده و یاخذ الصدقات و ان الله هو التواب الرحیم

آیا نمی دانی كه خدا توبه را از بندگانش قبول می كند و صدقات را می گیرد و خدا تواب و رحیم است . و از ابی عبدالله امام صادق علیه السلام فرمود:خدای تبارك و تعالی می فرماید:همه اشیا را من وكالت دادم كه دیگری آنرا بگیرد جز صدقه كه من به سرعت با دستم آنرا می گیرم حتی مرد و یا زنی به اندازه یك خرما و یا نیمه آن صدقه می دهد و من آنرا می گیرم و آنرا پرورش می دهم چنانكه مردم كره اسب و بچه شتر را كه تازه از مادرش جدا شده پرورش می دهند، آنگاه ایشان مرا در قیامت ملاقات می كنند آن صدقه را برای او می آورند در حالیكه مثل كوه احد بزرگ شده است .

امام صادق علیه السلام فرمود: روزی را با صدقه پایین بكشید.

معامله امام صادق با خدا

امام صادق (ع ) به فرزندش محمد فرمود: پسركم از آن خرجی چه مقدار باقی مانده است ؟ عرضه داشت چهل دینار فرمود:برو و آنرا صدقه بده ! عرض كرد جز آن چیزی باقی با من نمانده است ،فرمود:همان را صدقه بده ، زیرا خدای تعالی آنرا جایگزین می كند. آیا نمی دانی كه هر چیزی كلیدی دارد و كلید روزی صدقه است پس صدقه اش را بده و محمد گفت :پس آنرا صدقه دادم بیش از ده روز نگذشته بود كه چهار هزار دینار از جایی به آن حضرت رسید. و فرمود صدقه قرض را ادا می كند و بركت می آورد. و نیز فرمود صدقه دین را ادایی كند و بركت به جای آن به ارمغان می آورد و فرمود:وقتی محتاج شدید با صدقه با خدا تجارت كنید و امام باقر علیه السلام فرمود:صدقه علاوه بر دفع مرگ بد،(13) هفتاد بلا از بلاهای دنیا را بر می گرداند،زیرا صدقه دهنده هرگز با مرگ بد نمی میرد.

حضرت عیسی و مرد هیزم شكن

گفته شده : وقتی كه حضرت عیسی با اصحابش نشسته بود مردی بر ایشان گذشت . و حضرت فرمود:او می میرد مدتی نگذشت كه آن مرد با كولباری از هیزم برگشت گفتند: ای روح !خدا شما خبر دادی كه ایشان می میرد اینك او را زنده می بینیم . حضرت عیسی علیه السلام فرمود:هیزمت را بگذار مرد هیزم را گذاشت آن حضرت هیزم را باز كرد ،ناگهان ماری سیاه را دید كه سنگی در دهان گرفته بود. حضرت از او پرسید امروز چه كردی ؟ گفت ای روح خدا و كلمة الله (14) دو گرده نان داشتم ، فقیری بر من گذشت یكی را به او دادم .

حضرت صادق علیه السلام فرمود: هیچكس به خوبی اهل صدقه در دنیا نبود مگر آنكه خدای تعالی به خوبی جانشین وی بر فرزندانش بعد از وی خواهد شد.

در تفسیر آیه فكلوا منها و اطمعوا القانع و المعتر (32)پس از آن بخورید و فقیر و دوست را اطعام كنید. حضرت فرمود:قانع شخص فقیر است و معتر دوست توست .

امام صادق و مرد فقیر در منی

امام صادق علیه السلام در منی بود فقیری آمد پس امر كرد كه به او انگور دهند عرضه داشت من نیازی به انگور ندارم اگر درهمی باشد (قبول می كنم ) حضرت فرمود: خدا توسعه دهد فقیر رفت و حضرت به او چیزی نداد. دیگری آمد حضرت امام صادق علیه السلام سه دانه انگور گرفت و در دست او ریخت فقیر آنرا گرفت و سپس گفت الحمد الله رب العالمین حمد خدایی را كه به من روزی داد.

حضرت فرمود :بایست دو دست را پر از انگور كرد و به او داد.

فقیر گفت : الحمد الله رب العالمین .حضرت اباعبدالله علیه السلام فرمودبایست و رو به غلام كرد پرسید ای غلام !چند درهم داری ؟ روای می گوید ما حدس زدیم نزدیك بیست درهم و یا همین حدود پیش غلام بود حضرت فرمود به او بده . فقیر آنرا گرفت و سپس گفت الحمد الله رب العالمین این عطا تنها از توست ای خدای من شریكی نداری حضرت فرمود:بایست پیراهنی كه در تنش بود در آورد و به او داد فرمود بپوش فقیر آنر پوشید فقیر گفت :حمد خدایی را كه مرا پوشانید و خوشحالم كرد ای بنده خدا! خدا جزای خیر به تو دهد جز این دعا، دعای دیگری نكرد و رفت . راوی گفت ما فكر كردیم كه اگر امام را دعا نمی كرد امام همواره چیزی به او می بخشید زیرا وقتی فقیر حمد خدا را می كرد حضرت به او می بخشید.

امام صادق علیه السلام فرمود:كسی كه صدقه داد سپس به او بازگشت آنرا نفروشد و نخورد، زیرا خدای تعالی شریكی ندارد و اگر چیزی برای خدا داده شده به منزله بنده آزاد شده است كه نمی توان آنرا بعد از آزادی به اسارت درآورد.

و از امام صادق علیه السلام وارد شده :كه اگر كسی برای دادن صدقه بیرون رفت تا آنكه به فقیر بدهد بعد دید كه فقیر رفته است ،آنرا به دیگری بدهد و به مالش باز نگرداند.

تتمه (در اقسام صدقه )

صدقه بر پنج قسم است صدقه مالی و این قسم گذشت .

دوم صدقه مقام و آن شفاعت كردن دیگران بواسطه آبرو و موقعیت است . حضرت پیامبر (ص ) فرمود:بهترین صدقه ها صدقه زبان است پرسیدند یا رسول الله !صدقه زبانی چیست ؟ فرمود:شفاعتی كه اسیری را رها كند و خونی را حفظ كند و نیكی ای را به برادری برساند و بدی ای را دفع نماید و گفته شده تعویذ جاه و مقام و مال مواسات در آندواست .

سوم : صدقه رای است و آن عبارت از مشورت می باشدو پیامبر(ص ) فرمود:از دانشی كه برادرت راهنمایی كند و فكری كه او را درست كند به برادرت صدقه (هدیه ) بده .

چهارم صدقه زبان كه وساطت بین مردم و تلاش در خاموش ‍ كردن آتش اختلاف و اصلاح بین مردم می باشد.

لا خیر فی كثیر من نجویهم الامن امر بصدقه و معروف او اصلاح بین الناس (33)خدای تعالی فرمود: بسیاری از درگوشیهای ایشان فایده ای ندارد جز آن كسی كه به صدقه و یا خوبی و یا اصلاح بین مردم دستور دهد.

پنجم صدقه علم صدقه علم بخشش علم به اهل و شایستگان آن است و از پیامبر(ص ) وارده شده كه فرمود: از جمله صدقات آن است كه مرد دانشی یاد بگیرد و به مردم یاد دهد و فرمود:زكات علم تعلیم دانش به نادان است . و از امام صادق علیه السلام آمده كه : هرچیز زكاتی دارد و زكات علم این است كه به اهل آن آموخته شود .

فضیلت علم

صاحب كتاب منتقی الیواقیت بدون ذكر وسایط از محمد بن علی بن الحسین بن زید بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب علیهم السلام روایت كرد كه فرمود:امام رضا از پدرش موسی بن جعفر از پدرش امام جعفر صادق علیهم السلام از پدرش امام باقر علیه السلام از پدرش امام علی بن الحسین (ع ) از پدرش امیر المؤ منین علیه السلام برای من حدیث كرد و فرمود:از رسول خدا (ص ) شنیدم كه می فرمود: طلب دانش بر هر زن و مرد مسلمان واجب است پس علم را از جایگاهش بخواهید و قبسی از اهل علم بجویید، زیرا آموزش دانش برای خدا حسنه ای است و طلب آن عبادت است و گفتگوی علم تسبیح و عمل به آن جهاد و آموختن به نادان صدقه و بذل علم به اهل آن نزدیكی به خدایتعالی می باشد زیرا علم نشانه های به حلال و حرام است و راه بهشت را روشن می كند، و در وحشت مونس انسان است و در غربت و تنهایی رفیق انسان است و در خلوت با انسان گفتگو می كند و راهنمای آسودگی و تنگی است و دانش ‍ سلاح علیه دشمنان و زینت نزد دوستان است خدا بواسطه علم گروهی را بالا برد و ایشان را در خوبیها رهبر قرار داد كه از آثار ایشان اقتباس می شود و افعال آنها الگوی راهنمای دیگران است و از افكار ایشان استفاده می شود و ملایكه در دوستی با ایشان راغبند و با پرهایشان ایشان را لمس می كنند (و تبرك می جویند).و در دعاهایشان دانشمندان را بركت می دهند و هر ترو خشكی حتی ماهیان دریا و موجودات دریایی و درندگان بیابان و چهار پایان برای عالم استغفار می كنند و دانش حیات دل از نادانی و نور چشم در تاریكی و نیروی بدن از ضعف می باشد و بنده را به جایگاه خوبان و مجالس اخیار و درجات عالی در دنیا وآخرت می رساند و تفكر در علم با روزه برابر است و گفتگوی در آن با شب زنده داری مساوی است به وسیله دانش پروردگار اطاعت و پرستش می گردد و بدان واسطه صله ارحام صورت می گیرد و حلال و حرام دانسته می شود علم پیشوای عمل است و عمل تابع علم است خدا علم را به سعادتمندان الهام می كند و اشقیا را از آن محروم می كند خوشا بحال كسی كه خدا بهره ای از علم به او داده است .

آگاهی (علم و عمل قرینند)

به این جمله كه فرمود: عمل تابع علم است نگاه كن خدای تو را رحمت كند كه چگونه آن حضرت ایندو را دوبار قرین هم قرار داد و هیچكدام بدون دیگری نفعی ندارد و عالم ناچار باید عمل كند و علم به تنهایی اهل علم را نجات نمی دهد و به همین مطلب در گفتارش تصریح كرد فرمود:هر كس علمی را بیاموزد ولی هدایت او بیش نگردد، از خدا جز دوری حاصل نكرده است و عمل بدون علم فایده ای ندارد زیرا آن حضرت فرمود:كسی كه بدون بصیرت عمل كند همانند كسی است كه دربیراهه حركت می كند و هر چه بر سرعت مسیر بیافزاید جز دوری از راه چیزی بر او نیافزاید پس علم دو یار قرین همند(15) كه هیچكدام بدون دیگری درست نمی شود و همه فعالیتها به خاطر این دو گوهر یعنی علم و عمل شكل گرفته است و هرچه از تصنیف مصنفان وموعظه واعظان و فكر متفكران ،بلكه انزال كتابهای آسمانی و ارسال پیامبران الهی كه می بینی به خاطر آن است بلكه آسمانها و زمین و خلایق در آن ، به خاطر آن است و همین مطلب از تفكر در دو آیه زیر بدست می آید یكم : الله الذی خلق سبع سماوات و من الارض مثلهن یتنزل الامر بینهن لتعلموا ان الله علی كل شی قدیر وان الله قد احاط بكل شی علما (34)خدا آن كسی است كه هفت آسمان را آفرید و مانند آن آسمانها از (هفت طبقه ) زمین خلق فرمود و امر نافذ خود را در بین هفت آسمان و زمین نازل كند تا بدانید كه خدا بر هر چیزی توانا و به احاطه علمی بر همه امور آگاهست همین آیه در دلالت بر شرافت علم به ویژه علم توحید كافی است .

آیه دوم : ماخلقت الجن و الانس الا لیعبدون (35):جن و انس را جز برای عبادت خلق نكردم . و همین آیه دلیل بر شرافت عبادت است و سزاوار است كه بنده به ایندو اشتغال نورزد و زحمت جز برای آن دو نكشد، و جز در آندو فكر نكند و دیگر فعالیتهای پوچ و بی نفعند ولغو و بی نتیجه اند و حال كه این را فهمیدی در می یابی كه علم شریفتر و افضل از عمل است . پیامبر (ص ) فرمود:خدای فضل علم را از فضل عمل بیشتر دوست دارد. و آن حضرت فرمود: فضل عالم بر عابد مثل فضل ماه بر جمیع ستارگان در شب بدر است .

و پیامبر (ص ) فرمود:ای علی ! خواب عالم بهتر از عبادت عابد است ای علی !دو ركعت نمازی كه عالم می خواند بهتر از هفتاد ركعتی است كه عابد می خواند و آن حضرت (ص ) فرمود:ای علی ! یك ساعت دانشمند كه در جای خود نشیند و در علم فكر كند بهتر از عبادت هفتاد ساله است و نگاه به صورت عالم عبادت می باشد، بلكه نگاه به در خانه عالم عبادت است . واز علی علیه السلام شده كه فرمود :نشستن یك ساعت در نزد علما بهتر است نزد خدا از عبادت هزار سال و نظر به عالم نزد خدا از یك سال اعتكاف در خانه خدا بهتر است و خداوند زیارت دانشمندان را از هفتاد طواف خانه خدا دوست تردارد. و زیارت علما بهتر از هفتاد حج و عمره نیكوی مقبول است و خدای تعالی كسی را كه زیارت عالم كند هفتاد درجه بالا می برد و رحمت را بر او نازل می كند و ملایكه شهادت می دهند كه بهشت بر او واجب شد(16) ولی عالم علاوه بر علم باید عبادت كند و الا علم او بیهوده و هباء منثورا می گردد، زیرا دانش بسان درخت و عبادت بمنزله میوه است شرافت از درخت است زیرا درخت اصل است ولی انتفاع از درخت به میوه آن است و اگر درخت میوه ای نداشته باشد شرافتی ندارد وشایسته سوزانیدن است بنابراین شخص باید هر دو را داشته باشد ،ولی دانش به سه دلیل به تقدیم سزاوارتر است :یكم به خاطر شرافتش دوم چونكه دانش ریشه عمل است ، سوم زیرا حضرت فرمود علم رهبر عمل است و عمل تابع آن می باشد.

چرا عمل تابع علم است

و علت اینكه علم متبوع است و باید مقدم شود دو چیز است :

یكم :آنكه معبودت را بشناسی سپس او را عبادت كنی و چگونه كسی را كه نمی شناسی عبادت می كنی ؟ و این مورد از ادله عقلیه استفاده می شود.

دوم :باید بدانی كه عباداتی كه در شرع واجب شده كدام است و چگونه باید آنها را انجام داد تا آنكه عبادات در غیر محلش واقع نشود یا اینكه در شرط عبادت اخلال شود و عبادت قبول نگردد و این مطلب از ادله نقلی استفاده می شود. از دانشمندی پرسیدند آیا علم بهتر است یا عمل گفت : علم از آن نادان است و عمل از آن دانا و فهمیدید كه شخص دانشمند در صورتی كه عمل نكند از علمش در آخرت بهرور نمی شود بنابراین دانش هباء منثورا، بلكه وبال گردن او می گردد مگر سخن پیامبر (ص ) را نشنیدی كه فرمود:دوزخیان از بوی بد دانشمند بی عمل متاذی می گردند و بیشترین پشیمانی و حسرت از آن دانشمندی است كه دیگری را به سوی خدا خوانده و او اجابت كرد و خدای از آن شخص قبول فرمود و خدای تعالی را فرمان برد و داخل بهشت گردید ولی دانشمند دعوت كننده بسوی خدا را به دلیل بی عملی و تبعیت از هوای نفس وارد جهنم كرد. و هشام بن سعید روایت كرد: از امام صادق اباعبدالله علیه السلام شنیدم كه می فرمود: فكبكبوا فیها هم والغاوون (36)ایشان (كفار) و گمراهان بروی هم در آتش نگونسار شوند و حضرت علیه السلام فرمود:غاوون و گمراهان مقصود كسانی هستند كه حقیقت را شناختند و بر خلاف آن رفتار كردند و فرمود:بیشترین عذاب از آن دانشمندی است كه از كردار خویش بهره ای نمی برد و فرمود:اگر عمل نمی كنید هر چه خواهید بیاموزید چون كه فایده ای ندارد زیرا خدای تعالی بهره ای بابت علم به شما نمی دهد مگر آنكه بدان عمل كنید زیرا همت دانشمندان در رعایت (و عمل ) است و همت سفها در روایت می باشد.

آیاتی كه در مدح علم وارد شده است

بدانكه دانش مورد ستایش چنانكه دیدی در كتاب و سنت مورد ستایش قرار گرفته است و نظیر این آیه كه فرمود: شهد الله انه لااله الا هو والملائكة و اولوالعلم (37):خدای و ملائكه و دانشمندان شهادت می دهند كه جز او معبودی نیست . و مثل گفتار حق سبحان : هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون (38)آیا آنهایی كه می دانند. با آنهایی كه نمی دانند یكسانند. و گفتار امام صادق علیه السلام :وقتی كه روز قیامت برسد خدا مردم را در یك جا جمع می كند ترازوها گذاشته می شود و خونهای شهدا با قلم دانشمندان سنجیده می شود وقلم دانشمندان سنگینتر از خون شهیدان خواهد بود. بعضی از دانشمندان گفتند: علت این برتری آن است كه خون شهید بعد از مرگش مورد استفاده قرار نمی گیرد ولی قلم دانشمند بعد از مرگش نیز مورد استفاده قرار می گیرد. و نظیر این گفتار،گفتار پیامبر است (17) فرمود:وقتی مؤ من بمیرد و ورقی از دانش بر جای بگذارد آن ورق ساتر بین او و آتش خواهد شد و خدای تعالی به هر كلمه آن شهری هفت بار وسیعتر از دنیا به او خواهد داد مقصود از این علم ، استحضار مسایل و تقریر مباحث و ادله نیست بلكه علمی است كه در خوف بنده خدا بیفزاید و در كار آخرت به نشاطش آورد و درس دوری از دنیا به او دهد.

حضرت امام كاظم علیه السلام فرمود:شایسته ترین دانش ‍ برای تو دانشی است كه بدون آن عمل درست نمی شود و لازمترین علم علمی است كه از علم به آن سئوال خواهی شد و واجب ترین دانش آن دانش است كه تو را به صلاح قلب راهنمایی می كند و فساد آنرا به تو نشان می دهد و ستوده ترین علم به لحاظ عاقبت علمی است كه در عمل كنونی تو بیافزاید پس به علمی كه جهل آن به تو ضرر می زند مشغول نباش ! و غافل از دانشی مباش كه ترك آن در نادانی تو بیافزاید. اكنون به آیاتی كه در مدح علم وارد شده نگاه كن او صافی كه ما برای علما ذكر كردیم در آن آیات می یابی خدای تعالی فرمود: انما یخشی الله من عباده العلماء (39)تنها بندگان دانشمند خدا، از خدای می هراسند. (18) و فرمود امن هو قانت اناء اللیل ساجدا و قائما یحذر الآخرة و یرجوا رحمة ربه قل هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون (40) آیا كسی كه در اوقات شبانه در حال سجده و ایستاده دعا می كند در حالیكه از آخرت می هراسد و به رحمت پروردگارش امید بسته است بگو آیا آنانی كه میدانند با آنانیكه نمی دانند همسانند؟

سپس خدای تعالی ایشان را به شب زنده داری به قیام شبانه وركوع وسجود پی در پی و خوف و رجا می ستاید ،و خدای تعالی فرمود: ذلك بان منهم قسیسین و رهبانا و انهم لا یستكبرون (41)زیرا از ایشان دانشمندان و تاركان دنیا هستند و ایشان تكبر نمی ورزند. و قسیس دانشمند است پس ‍ دانشمندان را به ترك كبر و استكبار ستود و امام صادق علیه السلام و فرمود:خشیت میراث دانش است و علم پرتو معرفت و قلب ایمان است و هر كس از ترس و خشیت محروم شد عالم نیست گر چه در متشابهات علم موشكافی كند چنانكه خدای تعالی فرمود: انما یخشی الله من عباده العلماء (42)تنهابندگان دانشمند خدای از خدا می هراسند. پیامبر (ص ) فرمود: پیش هر مدعی ننشینند كه شما را از یقین به شك و از اخلاص به ریا و از فروتنی به تكبر و از نصیحت به دشمنی و از زهد به رغبت در دنیا فرا می خواند .و به دانشمندی نزدیك شوید كه از كبر به تواضع و فروتنی و از ریا به اخلاص و از شك به یقین و از رغبت به زهد و از دشمنی به نصیحت می خواند.

عالم شقی در نظر حضرت عیسی (ع )

حضرت عیسی علیه السلام فرمود:شقی ترین مردم كسی است كه در بین مردم به دانش معروف است ولی از نظر عمل مجهول است و از آنحضرت آمده كه فرمود:سنگی را دیدم كه بر او نوشته بود مرا بر گردان ،سنگ را برگرداندم در پشت آن نوشته بود:هر كس كه به دانش عمل نمی كند طلب دانشی كه نمی داند بر او نامبارك است و دانش او مردود است .

خدای تعالی به داوود علیه السلام وحی فرمود:كمترین عقوبت از هفتاد عقوبت باطنی من نسبت به بنده دانشمندی كه به علمش عمل نمی كند، این است كه شیرینی ذكرم را از قلبش خارج می كنم و از پیامبر (ص ) وارد شده كه فرمود:دانشی كه به آن عمل نمی شود همانند گنجی است كه خرج نمی شود و صاحب گنج در جمع آن خود را به زحمت انداخته ،ولی به منفعت آن نرسید. و از علی علیه السلام آمده است كه آن حضرت فرمود:دانش باعمل مقرون است پس ‍ كسی كه دانست عمل كرد و هر كس عمل كرد دانست و دانش ‍ عمل را می طلبد اگر خواسته اش برآورده شد بسیار خود و الا از شخص رخت بر می بندد.



عالم از خدا می ترسد



و از امام صادق علیه السلام در مورد گفتار حق عز و جل : انما یخشی الله من عباده العلما آمده است كه فرمود: یعنی هر كس كردارش گفتارش را تصدیق كند عالم است و هر كس كردارش گفتارش را تصدیق نكند عالم نیست . (19) و از پیامبر (ص ) وارد شده كه فرمود: خدای تعالی به بعضی از انبیایش فرمود:بگو به آنانی كه برای غیر دین علم می آموزند و برای غیر عمل علم می اندوزند و دنیا را برای غیر آخرت می خواهند برای مردم پوستین میش می پوشند در حالیكه قلبهایشان همانند گرگ است و زبانهایشان شیرینتر از عسل و كارهایشان تلختر از صبر است :آیا با من حیله گری می كنید و مرا استهزا می كنید آزمایشی را برای شما در نظر می گیرم كه حكیم در آن وا می ماند. پیامبر (ص ) فرمود: مثل كسی كه نیكی را می داند و عمل نمی كند مثل چراغی است كه به مردم روشنی می بخشد ،ولی خود را می سوزاند.

فصل 2 حقوق معلم و متعلم

حال كه ادب دانشمند با پروردگارش را دانستی و اینكه چگونه باید بعد از دانش اندوزی با خدای تعالی رفتار كرد پس كیفیت تادبش با استادش را بدان كه چگونه باید در حال فراگیری و بعد از آن رفتار كند. عبدالله بن حسن علی از پدرش ‍ وا و از جدش علیه السلام روایت كرد كه جدش فرمود:از جمله حقوق آموزگار بر دانش آموز این است كه دانش آموز ازاو زیاد سئوال نكند و در جواب از او سبقت نگیرد وقتی از او روی برگرداند اصرار نكند لباس (رسمی ) را به هنگام خستگی در نیاورد و بادست به سمت او اشاره نكند با گوشه چشم به او ننگرد و در محفل وی مشورت نكند و از اسرار او نجوید و نگوید كه فلانی بر خلاف تو گفته است و راز او را بر ملا نكند و در نزد او غیبت نكند و در زمان حضور و غیبت استاد، او را حفظ كند و عموما به همه سلام كند و مخصوصا او را تحت و درود بگوید و در مقابلش بنشیند و اگر استاد نیازی دارد از همه جلوتر به خدمتش قیام كند و از طول صحبت او خسته نشود عالم همانند خرمایی است كه در انتظار باید نشست تا كی بهره ای از آن فرو می ریزد و دانشمند بسان روزه دار شب زنده دار مجاهد در راه خداست . وقتی دانشمندی بمیرد در اسلام خللی ایجاد می شود كه تاروز قیامت آن خلل جبران نمی شود و هفتاد هزار ملایكه مقرب آسمان طالب علم را مشایعت می كنند.

ابن عباس گفت : من خواری طلب را كشیدم تا به عزت استادی رسیدم . و حكیمی گفت : هر كس رنج ساعتی از طلب را برخود هموار نسازد د رخواری نادانی ابد الدهر بماند و از پیامبر (ص ) روایت شد: چاپلوسی از اخلاق مؤ من نیست مگر در طلب دانش .

فصل 3 علم مفید

امام صادق علیه السلام فرمود:دانش مردمان را در چهار خصلت یافتم (20) :اول آنكه پروردگارت را بشناسی ،دوم آنكه كار خدا را با خود بدانی ،سوم ، آنكه بدانی خدا از تو چه می خواهد و چهارم :آنكه بدانی چه چیز تو را از دینت بیرون می كند. و از امام صادق علیه السلام آمده است كه آن حضرت فرمود:خدای تعالی پیامبری را نفرستاد جز آنكه سه پیمان از او گرفت . اقرار به بندگی و خلع شرك از خدا و اینكه حق تبارك وتعالی آنچه را بخواهد محو می كند و آنچه را كه بخواهد اثبات می كند.

فصل 4 كار و كسب مسلمان برای چیست

وقتی كه نفاست این دو گوهر (علم و عمل ) را دانستی بدانكه غیر ایندو گوهر باطلند و خیری در آنها نیست و بیهوده اند و ثمره ای بر آنها مترتب نیست ، زیرا غیر ایندو یا اموری هستند كه چاره ای از انجام آن نیست نظیر غذا كه ضرورت انسانی است و یا اموری كه زاید بر ضرورتند. پس دو قسم شد قسم اول :قوت و غذا ناپسند نیست ،بلكه طلب رزق از عبادت است . رسول خدا (ص ) فرمود:زحمتكش برای عیال مثل مجاهد در راه خداست . و امیر المومنین علیه السلام فرمود: تجارت كنید خدا به شما بركت می دهد ،زیرااز رسول خدا (ص ) شنیدم می فرمود: روزی ده قسمت است نه قسمت آن در تجارت است و یك قسمت در غیر آن است . و امام صادق علیه السلام فرمود:گناه مرد همین بس كه عایله اش را بدون خرجی می گذارد. پیامبر (ص ) فرمود:ملعون است ملعون كسی كه عایله اش را بدون خرجی بگذارد و بنابراین باید مراعات چند چیز شود.

اول باید طلب روزی حلال و ترك حرام بلكه ترك مال شبهه ناك كرد، زیرا اقدام بر مال مشتبه انسان را در حرام می افكند. رسول خدا (ص ) فرمود:كسی كه برایش تفاوت نمی كند كه از كجا كسب كند، برای خدای تعالی هم تفاوت نمی كند كه از كجا او را داخل در آتش جهنم كند.

دوم :به آنچه كه او را كفایت می كند قناعت نماید اگر صنعت كاری است كه در طول روز یك دینار كار می كند و می داند كه یك سوم دینار برای او كافی است ،یك سوم روز را كار كند باقی روز را در عبادت صرف نماید. و اگر امید داری كه اگر تمام روز را كار كند یك دینار در می آورد و دو روز دیگر را در عبادت صرف می كند عیبی ندارد و همینطور اگرتاجر است و از تجارت پیش از مقدار قوت روزش در آمد دارد بیشتر را در عبادت و راه خدا صرف كند و جایز است كه به اندازه خرجی سال ذخیره كند و ذخیره بیش از آن خطرناك است .

صدوق باسناد خود به ابی الدرداء روایت نمود كه رسول خدا (ص ) فرمود:هركس تندرست صبح كند و امنیت در راهش ‍ برقرار باشد و غذای آن روز و شبش را داشته باشد مثل آنست كه همه دنیا را جمع كرده است ای فرزند جعشم !آن مقدار روزی بس است كه گرسنگی را درمان كند و عورت تو را بپوشاند و اگر خانه ای كه تو را پناه دهد بسیار خوب و اگر وسیله ای كه بر آن سوار شوی چه بهتر در غیر اینصورت نان وآب كوزه (تو را كفی ) است و بیشتر از آن حسابی است كه بر دوش تو قرار گرفته و یا عذابی است (وبال گردن شما).

حرص و روزی مضمون

سوم :حرص را ترك كند زیرا حرص مذموم است صاحبش را به سرعت به مال شبه ناك می رساند و چه بسا او را در حرام می افكند و روزی قسمت شده است و كوشش حریص آن را زیاد نمی كند و نشستن قانع كمش نمی كند، پس از ائمه اطهار علیهما السلام وارد شده كه كسی كه نشسته روزیش داده نشود ایستاده نیز روزیش ندهند.

و پیامبر اكرم (ص ) در حجة الوداع فرمود:هیچ عملی نبود كه شما را به بهشت نزدیك كند و از آتش دور كند جز آنكه به شما خبر دادم و شما را در عمل به آن تحریص كردیم و هیچ عملی نبود كه شما را به جهنم نزدیك می كرد و از بهشت دور می كرد جز آنكه شما را بر حذر داشتم و از آن نهی كردم بدانید كه روح الامین جبرئیل در قلب من دمید كه هیچ كس نمیرد جز آنكه روزی اش را به كمال بگیرد پس كوششتان برای روزی به طور معمول باشد، دیر آمدن روزی شما را وادار نكند كه با معصیت خدا آنرا بجویید. خدای تعالی ارزاق را در بین مردم به صورت حلال توزیع كرده است و حرامی را قسمت نكرد پس اگر كسی تقوا پیشه كند وصبر نماید رزق خدایش می آید و هر كس پرده دری كند و تعجیل نماید و از راه غیر حلال بگیرد به قصاص آن رزق حلالش كم می شود و در روز قیامت به خاطر آن به حساب كشیده می شود. پیامبر (ص ) به بعضی از اصحابش فرمود: چگونه ای در میان گروهی كه روزی سال خود را گرد می آورند ولی ایمانشان ضعیف است ؟ وقتی صبح كردی با خود از روزی شب سخن مگو و وقتی شب كردی با خود از روزی صبح سخن مگو زیرا فردا نمی دانی اسم تو چیست ؟ (زنده ای یا مرده ای ) .

میانه روی و دوری از تبذیر

سپس در كسب خود به قانون سنت و كتاب عمل كن و از تبذیز بر حذر باش زیرا خدای متعالی فرمود: ان المبذرین كانوا اخوان الشیاطین (43)تبذیر كنندگان برادران شیطانند و رسول خدا (ص ) فرمود:هر كس تبذیر كند خدای نیازمندش كند و نیز آنحضرت فرمود:كسی كه میانه روی كند درویش نشود ،و واجب است كه ابتدا در مورد خود خرج كند و از پرخوری اجتناب كند ،زیرا از پیامبر (ص ) روایت شده كه فرمود:چند لقمه ای برای فرزند آدم كافی است كه بنیه او را حفظ كند اگر ناچار باید خورد یك سوم را برای غذا و یك سوم را برای نوشیدنی ها و یك سوم را برای نفس كشیدن اختصاص دهد حضرت فرمود: سیرترین مردم بیش از همه مردم در قیامت گرسته هستند. و نیز سیری مهر قساوت بر قلب می زند و اعضا را برای عبادت سنگین می كند. در پستی و دئانت سیر همین بس كه از نماز شب و قیام سبكبالان باز می ماند و او در مزبله ها (مستراح ها) می گردد، اما مردم سبك بال داخل مساجدند.

رفتار با فرزندان و اهل و عیال

دیگر آنكه عیالش را به میانه خرجی دهد بدون آنكه بر آنها سخت بگیرد و مستحب است كه بر آنها توسعه دهد و ایشان را با برآوردن وعده هایش خوشحال سازد. و از ابی الحسن موسی علیه السلام آمده است كه فرمود:وقتی به كودكان وعده دادید وفای به آن نمایید، زیرا ایشان خیال می كنند كه شما به ایشان روزی می دهید. خدای تعالی به خاطر چیزی همانند خشم برای زنان و فرزندان خشمگین نمی شود و مخصوصا در روزهای جمعه میوه برای ایشان ببرید امیر المومنین علیه السلام فرمود:شبانگاه هر شب جمعه برای فرزندانتان میوه ببرید تا آنكه ایشان از جمعه خوشحال باشند.

رفتار با پدر و مادر

مستحب است كه والدین را اكرام كنند مخصوصا مادر. امام صادق علیه السلام فرمود:بهترین اعمال ،نماز دروقت و خوبی به پدر و مادر و جهاددر راه خداست . روایت شده است كه وقتی حضرت موسی با خدایش مناجات می كرد مردی را در زیر ساق عرش دید كه نماز می گزارد و از مكانش ‍ غبطه خورد و عرض كرد پروردگارا!به چه چیز بنده ات را به این مقام بالا بردی ؟ فرمود ای موسی ایشان به پدر و مادرش ‍ نیكویی می كرد و نمامی نمی كرد. مردی به نزد پیامبر (ص ) آمد و عرضه داشت : ای رسول خدا (ص ) هیچ كار بدی نبود كه انجام نداده باشم آیا توبه من قبول است ؟ آن حضرت به او فرمود: آیا از پدر و مادرت كسی باقی مانده است ؟ عرضه داشت : آری پدرم فرمود:برو با او به نیكویی رفتار كن . وقتی بازگشت حضرت فرمود:ای كاش مادرش بود. و فرمود:هر كس كه دوست دارد كه عمرش دراز شود و روزی او گشاده شود پس با پدر ومادر صله رحم كند ،زیرا ارتباط با آندو اطاعت خداست . و مردی به ابی عبدالله علیه السلام عرض ‍ كرد:پدرم پیرشده وقتی كاری دارد ما او را بر دوش می گیریم . فرمود: اگر می توانی خود بدوشش بگیری این كار را بكن ! زیرا سپر روز قیامت توست . وفرمود چه چیز مانع شماست كه به پدر و مادرتان درحال حیات و ممات نیكویی كنید!نمازشان را بیاورید! و به نیت ایشان صدقه دهید! و روزه اشان رابگیرید! و آن اعمال علاوه بر آنكه برای پدر و مادر محسوب می شود مثل آن اعمال برای شما نیز محسوب می گردد و خدای تعالی به كرمش بهره فراوانی را برآن می افزاید. و از حق پدر بر فرزند آن است كه فرزند نام پدر را به صراحت نبرد و جلوتر از او راه نرود و قبل از او ننشیند. مردی عرضه داشت ای رسول خدا(ص ) حق فرزندم چیست ؟ فرمود:اسم نیكو بر او بگذاری و خوب تربیتش كنی و موقعیت خوبی به او بدهی .

فصل 5 رفتار با فرزند

حضرت رسول خدا (ص ) فرمود: از جمله سعادت مرد فرزند صالح است و فرمود: فرزند ریحانه خدا برای پدر و مادر است كه میان بندگان قسمت كرده است و ریحانه من حسن و حسین علیهما السلام است كه به اسم دو سبط بنی اسرائیل شبر و شبیر نام گذاشتم . و فضل بن ابی قره از ابی عبد الله امام صادق علیه السلام روایت كرد و آن حضرت فرمود كه رسول خدا (ص ) فرمود: عیسی بن مریم علیه السلام از قبری گذشت كه صاحب قبر در عذاب بود سالی دیگر از آن گذشت متوجه شد كه وی دیگر عذاب نمی شود عرضه داشت پروردگارا!در سال گذشته از این قبر گذشتم او عذاب می شد، ولی امسال عذاب نمی شود؟خدای تعالی به عیسی (ع ) وحی فرمود:فرزند صالح از این مرد بوجود آدم كه راهی را درست كرد و یتیمی را پناه داد به همین خاطر به سبب عمل فرزندش اورا آمرزیدم سپس رسول خدا (ص ) فرمود: میراث خدای تعالی از بنده مومنش فرزند صالحی است كه بعد از پدر خدای تعالی را عبادت كند. سپس امام صادق علیه السلام آیه زكریا (ع ) را قرائت كرد كه :فهب من لدنك ولیا یرثنی و یرث من آل یعقوب و اجعله رب رضیا (44)پروردگارا از خودت به من فرزندی ببخش كه وارث من و آل یعقوب شود و خدایا او را مورد رضایت خود قرار بده .

نامگذاری فرزندان

و پیامبر (ص ) فرمود: هر كس چهار فرزند داشته باشد، و هیچكدام را به نام من نام گذاری نكند به من جفا كرده است . و از سلیمان جعفری روایت شده كه گفت از اباالحسن (ع ) شنیدم می فرمود: فقر داخل خانه ای كه در آن نام محمد یا احمد و یا علی و یا حسن و یا حسین و یا جعفر و یا طالب و یا عبدالله و یا فاطمه باشد نمی شود. و از ابی جعفر علیه السلام نقل شده كه فرمود:شیطان وقتی صدای كسی را كه به اسم محمد و یا علی صدا می زند بشنود مانند سرب ذوب می شود. امام رضا علیه السلام فرمود:خانه ای كه در آن محمد باشد روزگار اهل آن خانه به خوبی می گذرد. و از امام صادق علیه السلام روایت شده است كه فرمود: هیچ فرزندی از ما متولد نمی شود جز آنكه نام او را محمد می گذاریم و وقتی هفت روز گذشت اگر خواستیم اسم او را تغییر دهیم و الا بر همان اسم باقی می گذاریم و فرمود :نامهای نیكو بگذارید زیرا روز قیامت به آن نامها صدایشان می زنند و می گویند :ای فلان !به سوی نورت برخیز !و ای فلان پسر فلان ! برخیز!ولی نوری نداری . محمد بن یعقوب با وسایط به حسن بن احمد منقری از بعضی از اصحاب ما از ابی عبدالله (ع ) روایت كرد فرمود :اگر زن شما فرزندی در شكم دارد و بر آن فرزند چهار ماه بگذرد پس با وی رو به قبله بایستد و بر پهلوی او زند و بگوید اللهم انی قد سمیته محمدا خدایا من نامش را محمد گذاشتم خدایتعالی او را پسر قرار می دهد. اگر به وعده خودش عمل كرد و همان اسم را گذاشت خدای تعالی آن فرزند را بر او مبارك می كند و اگر آن اسم را تغییر داد خدای متعال اختیار دارد اگر خواست آن فرزند را باقی می گذارد و اگر خواست می میراند. و از سهل بن زیاد از بعضی اصحابش ‍ به وسایط از امام نقل كرد فرمود:

رسول خدا (ص ) فرمود:هر كس بچه ای در شكم زنش دارد، اگر نیت كند كه اسم او را محمد یا علی بگذارد فرزند او پسر خواهد شد. وقتی بشارت فرزندی به امام زین العابدین علیه السلام می رسید سئوال نمی كرد كه آیا پسر است و یا دختر ،بلكه می پرسید آیا سالم است ؟ وقتی سالم بود، می فرمود: الحمدالله الذی لم یخلق منی شیئا مشوها حمد خدایی راكه از من فرزندی ناقص الخلقه خلق نكرد. و امام كاظم علیه السلام می فرمود:سعادتمند شد مردی كه نمیرد تا ببیند فرزندی از خود بجای می گذارد سپس ‍ فرمود:خدای تعالی جانشین مرا به من نشان داد. و به اباالحسن علیه السلام اشاره كرد و امام صادق علیه السلام فرمود:خدای تعالی به خاطر دوستی فراوان پدر به فرزند به پدر رحم می كند. و مردی از انصار به ابی عبدالله امام صادق علیه السلام گفت : به چه كسی نیكوئی كنم ؟ فرمود:به پدر و مادرت . عرضه داشت آندو مردند.

فرمود:به فرزندت نیكویی كن .

امام صادق علیه السلام آمده كه فرمود:رسول خدا فرمود:كودكان را دوست داشته باشید و به ایشان رحم كنید! اگر به ایشان وعده ای می دهید، وفا كنید، زیرا ایشان فكر می كنند كه شما به ایشان روزی می دهید. و آن حضرت (ع ) فرمود: خدای بیامرزد مردی را كه به درست كاری فرزندش ‍ كمك كند و آن اینكه از بدیهایش بگذرد و وقتی با خدای خود راز و نیاز می كند برای فرزندش دعا كند. و فرمود: هر كس ‍ فرزندش را ببوسد حسنه ای برای او نوشته می شود و هر كس ‍ او را خوشحال سازد، خدای تعالی او را خوشحال می كند، و هر كس به او قرآن بیاموزد پدر و مادرش را بخواهند و به ایشان حله بپوشانند كه از نور آن صورت اهل بهشت بدرخشد. و مردی به خدمت پیامبر(ص ) آمد، عرضه داشت من هرگز فرزندم را نبوسیدم .وقتی بازگشت پیامبر (ص ) فرمود: این در نزد ما مردی اهل آتش است . و ان حضرت مردی از انصار را دید كه یكی از فرزندانش را بوسید و دیگری را ترك كرد حضرت فرمود. چرا بین آندو مساوات نكردی ؟ شخصی نقل كرد من از پسرم به امام ابی الحسن موسی علیه السلام شكایت كردم ، حضرت فرمود:چرا بین آندو مساوات نكردی ؟ شخصی نقل كرد من از پسرم به امام ابی الحسن موسی علیه السلام شكایت كردم ، حضرت فرمود:او را مزن و با او قهر كن ولی طولش مده . و پیامبر (ص ) وقتی صبح می شد دستش را بر سر فرزند و فرزند فرزندش می كشید و ورزی با مردم نماز می گذاشت ولی دو ركعت آخر نماز را كوتاه نمود وقتی تمام شد مردم عرضه داشتند:ای رسول خدا! دیدیم كه نماز را كوتاه كردی آیا به هنگام نماز كاری پیش آمد؟ فرمود كار چه بود؟ گفتند: در دو ركعت آخر ،نماز را كوتاه كردی .حضرت فرمود: آیا ناله طفل را نشنیدید !و در حدیث دیگر آمده است كه حضرت فرمود: ترسیدم كه خاطر پدرش ‍ مشغول شود.

فضیلت نگهداری دختران

و امام صادق علیه السلام فرمود:حضرت ابراهیم از پروردگارش خواست كه دختری به او دهد كه بعد از مرگش بر او گریه و ندبه كند. پیامبر فرمود:دختران فرزندان خوبی هستند مهربان و گشاده روی پناه دهنده و مونس و مبارك و شپش گیرنده هستند. (45)

و ابو عبدالله علیه السلام فرمود: هر كس آرزوی مرگ دخترانش را بكند از اجرایشان (دختران ) محروم ماند و با معصیت خدای را ملاقات كند و حضرت علیه السلام فرمود:هر كس بر فرزندش نفرین كند خدای تعالی او را فقیر كند و فرمود دختران حسنه هستند و پسران نعمتند و خدای تعالی بر حسنه اجر می دهد و از نعمت حساب می كشد. پیامبر (ص ) فرمود:هر كس خرجی سه دختر یا سه خواهر را بدهد بهشت بر او واجب است پرسیدند ای رسول خدا! خرج دو نفر رانیز؟ فرمود :بله و دونفر گفتند: ای رسول خدا! و یك نفر؟ فرمود:و یك نفر. و فرمود :ویك نفر. و حضرت (ص )فرمود: هر كس سه دختر و سه خواهر را سرپرستی كند و بر جای دادن ایشان صبر كند تا آنكه شوهر كنند یا آنكه بمیرند و در قبر جای كنند من و او همانند این دو انگشت (به انگشت شهادت و وسط اشاره كرد) در بهشت جای داریم عرض كردم :ای رسول خدا! و دو تا؟ فرمود:و دو تا عرضه داشتم :و یكی :فرمود ویكی . مردی را دختری متولد شد حضرت امام صادق علیه السلام او را در حال خشم دید به او فرمود :اگر خدای تعالی به تو وحی می كرد كه من برای تو اختیار كنم یاخودت برای خودت اختیار كنی تو در جواب حق سبحانه چه می گفتی ؟ جواب داد من می گفتم :پروردگارا!تو برای من اختیار كن حضرت علیه السلام فرمود:خدای تعالی برای تو اختیار كرد سپس فرمود بجای پسری كه عالم همراه موسی او را كشت در این گفتار حق سبحان : فاردنا ان یبدلهما ربهما خیرامنه زكوة و اقرب رحما ما خواستیم كه پروردگار شان فرزندی بهتر و صالح تر و رحیم تر به آن پدر و مادر دهد (46)خدای تعالی دختری به آن پدر و مادر كه از آن دختر هفتاد پیامبر بوجود آمد .

صله رحم

پیامبر (ص ) فرمود: به حاضران و غایبان امتم و كسانی كه در صلب مردان و رحم زنانند تا روز قیامت ،سفارش می كنم كه صله رحم نمایند گر چه یكسال راه باشد زیرا صله رحم از دین است . وفرمود: در روز قیامت امانت و رحم در دو جانب پل صراط هستند. پس اگر كسی كه صله رحم می كند و امانت را به صاحبش رد می كند از آن پل عبور كند به سلامت از آن رد می شود و وقتی خاین در امانت و قاطع رحم از آن عبور كنند هیچ عملی ایشان را فایده نمی بخشد و از صراط در آتش ‍ می افتند. حضرت فرمود:جبرئیل درباره زن سفارش می كرد حتی من گمان كردم كه طلاق زن جز به خاطر گناه آشكار سزاوار نیست . وفرمود :در دو ضعیف :زن و یتیم ، از خدای بترسید. وفرمود :حق زن بر مرد این است كه گرسنگی او را برطرف كند و عورت او را بپوشاند و از او روی درهم نكشد وقتی چنین كرد به خدای قسم حق او را ادا نمود.

فصل 6 كسب و كار و ارزش آن پاره 1

مطالبی كه در مورد كاسب و عیالدار و در مورد كسب روزی به كفایت و خرج نمودن آن دانستی قانون كلی بود كه شارع به طور عموم امر فرموده است . عمر بن یزید از امام صادق علیه السلام روایت كرد فرمود:من برای نیازی كه خدا كفایتش كرد وارد كاری می شوم ورود من در كار جز برای آن نیست كه می خواهم خدای مرا ببیند كه در طلب حلال روز را می گذرانم آیا گفتار خدای تعالی را نشنیدی : فاذا قضیت فانتشروا فی الارض و ابتغوا من فضل الله (47)

وقتی نماز به پایان رسید در زمین منتشر شوید و از روزی و فضل خدا طلب كنید. آیا اگر مردی وارد خانه ای شود و در آن را گل بگیرد بعد بگوید روزی من از آسمان نازل می شود این مرد جزء آن سه شخصی خواهد بود كه دعایی از او به اجابت نمی رسد. گفت : عرضه داشتم آن سه نفر كیانند؟ فرمود:مردی كه زنی دارد ونفرینش می كند و خدای اجابتش نمی كند،زیرا عصمت زن در دست اوست اگر بخواهد او را رها می كند. و مردی كه بر دیگری حقی دارد و شاهد نمی گیرد و آن شخص ‍ منكر حقش می شود آنگاه نفرین می كند خدای اجابت نمی كند زیرا وی ترك امر الهی كرده است (یعنی از آیه واستشهدوا شهیدین من رجالكم (48)تخطی كرده است ). و مردی كه مقداری مال دارد و درخانه می نشیند و از خانه بیرون نمی رود و طلب روزی نمی كند. نمی خواهد تا آنكه آن را می خورد. سپس دعا می كند خدای تعالی اجابت نمی كند پس این وظیفه كلی برای همه مردم است .

و اما وظیفه خواص در مورد كسب روزی :عده ای به كسب هستند، و عده ای توكل را پیشه كردند، وتوكل درجه ای عظیم و صفتی از صفات صدیقین است و هر كس به آن برسد از قید اهتمام به روزی میرهد و زمام طلب روزی از دست او در می رود و انگیزه اكتساب از او مضمحل می شود و ابرهای غم از چهره اش زدوده می گردد و ابر سپید آرامش بر او سایه می افكند و برسفره رضایت نشیند و از حوضهای آرامش ‍ سیراب می شود. خدای تعالی عز ذكره فرمود:و من یتوكل علی الله فهو حسبه (49)هر كس بر خدای توكل كند خدای او را كافی است . و فرمود الذین قال لهم الناس ان الناس ‍ جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم ایمانا قالوا حسبنا الله و نعم الوكیل فانقلبوا بنعمة من الله و فضل لم یمسسهم سوء (50)آنانی كه مردم ایشان را ترسانیده گفتند دشمنان برای (مبارزه ) شما جمع شدند پس از ایشان بترسید ایمان ایشان زیادت گردید ،گفتند :خدای تعالی ما را كافی است و خدا وكیل خوبی است پس در نعمت و فضلی از خدای قرار گرفتند كه بدی به ایشان نمی رسد.

و در كتب وحی گذشته وارد شده است كه : ای فرزند آدم تو را از خاك آفریدم سپس از نطفه خلق كردم پس از خلقت تو عاجز و درمانده نشدم آیا بخاطر گرده ای نان كه بسوی تو روانه كنم درمانده شوم ؟

و از جمله چیزهایی كه خدای تعالی به عیسی علیه السلام وحی كرد اینكه : مرا همانند مقاصد خود در خود پیاده كن !و ذكر مرا برای معادت قرار بده !و با نوافل به من نزدیك شو! و بر من توكل كن ! تو را كفایت می كنم و با غیر من دوستی نكن ! پس تو را وانهم ای عیسی ! بر بلا صبر كن ! به قضا راضی شو و رضایت مرا باش زیرا مسرت من این است كه اطاعت شوم وعصیان نشوم . ای عیسی بزبان یادم كن و دوستی من در قلب تو باشد.

و امام صادق علیه السلام فرمود: هر كس برای روزیش ‍ اندوهگین شود برای او گناه نوشته می شود.

دانیال در ته چاه

و روایت شده است كه دانیال در زمان پادشاه ستمگر متجاوزی زندگی می كرد وی دانیال را دستگیر كرد و در چاهی زندانی كرد و درندگانی را در آن چاه انداخت ،درندگان نزدیك دانیال نشدند و او را مجروح نساختند خدای تعالی به پیامبری از پیامبران وحی كردكه : برای دانیال غذایی ببر! عرضه داشت :پروردگارا دانیال كجاست ؟فرمود: از ده بیرون رو! كفتاری به پیش تو می آید، دنبال كفتار برو وی تو را به دانیال می رساند. گفت : كفتار او را به آن چاه رسانید دانیال در آن چاه بود طعام را به چاه فرو فرستاد و وقتی دانیال طعام را در پیش خود دید، گفت حمد خدایی را كه یاد كننده اش را فراموش نمی كند، و سپاس خدایی را كه دعا كننده اش را دست خالی باز نمی گرداند و سپاس خدایی را كه هر كس ‍ توكل بر او كند كفایتش می كند، و حمد خدایی را كه هر كس ‍ به او اعتماد كند به دیگران حواله اش نمی دهد و سپاس ‍ خدای را كه در جزای احسان ،احسان می كند و گناهان را می بخشد و با صبر نجات را می رساند.

سپس امام صادق علیه السلام فرمود: خدای تعالی ابادارد كه ارزاق متقین را جز از راه غیر قابل انتظار بدهد. و در دولت ستمگران شهادت دوستانش را در محكمه ایشان نمی پذیرد.

و از جمله كلماتی كه خدای تعالی به داوود وحی فرمود اینست كه : هر كس به من منقطع شود كفایتش می كنم .

توكل

و از امام صادق علیه السلام در حدیثی كه بدون واسطه از پیامبر نقل می كند فرمود: جبرائیل بر پیامبر (ص ) نازل شد عرضه داشت : ای رسول خدا(ص ) خدای تعالی مرا همراه با هدیه ای برای تو فرستاد كه به احدی قبل از تو نداد رسول خدا (ص ) فرمود: پرسیدم آن هدیه چیست ؟ جبرئیل عرضه داشت آن هدیه صبر است و بهتر از آن . پرسیدم بهتر از صبر چیست ؟گفت قناعت و بهتر از قناعت را نیز آورده ام پرسیدم بهتر از قناعت چیست ؟ گفت رضایت و بهتر از آن پرسیدم و بهتر از آن چیست ؟ عرضه داشت : زهد و بهتر از آن پرسیدم بهتر از زهد چیست ؟ عرضه داشت اخلاص و بهتر از آن پرسیدم و بهتر از آن چیست ؟ عرضه داشت یقین و بهتر از آن پرسیدم :آن چیست ؟ عرضه داشت بازگشت همه به توكل بر خداست پرسیدم ای جبرئیل تفسیر توكل بر خدا چیست ؟ عرضه داشت علم به اینكه مخلوق نه ضرری می رساند و نه نفعی می بخشد و نه می بخشد و نه می تواند منع كند و اینكه بنده ،از مخلوقها مایوس شود، و وقتی بنده اینگونه شد برای هیچ كس جز خدا كار نمی كند و قلبش منحرف نمی شود و جز از خدا نمی هراسد و به احدی غیر از خدا طمع نمی كند این معنای توكل است .فرمود :گفتم ای جبرئیل تفسیر صبر (21) چیست ؟ عرضه داشت در سختی صبر كند، چنانكه در بی نیازی صبر می كند و در تنگدستی صبر كند چنانكه در بی نیازی صبر می كند و در سختی صبر كند چنانكه در عافیت صبر می كند و در بلاهای وارده در نزد مخلوق از خالقش ‍ شكایت نكند گفتم پس تفسیر قناعت چیست ؟ عرضه داشت آنچه از دنیا به او می رسد به او قانع باشد. باكم قانع شود و برای اندك شكر گزار باشد. گفتم پس تفسیر رضا چیست ؟ گفت : طوری راضی باشد كه بر آقای خود خشمناك نمی شود چه برای برسد و یا نرسد، نفسش با عمل اندك راضی نشود گفتم ای جبرئیل ! تفسیر زهد چیست ؟ عرضه داشت زاهد آنچه را كه خالقش دوست دارد دوست می دارد و آنچه را كه خالقش دشمن دارد، دشمن دارد از حلال دنیا كناره می گیرد و به حرامش توجهی ندارد، زیرا حلال دنیا حساب دارد و حرامش عقاب و به همه مسلمانان رحم می كند چنانكه به خود رحم می نماید و از كلام در اموری كه به كارش نمی خورد دوری می جوید، چنانكه از حرام دوری می كند و از پرخوری می پرهیزد چنانكه از مردار بسیار بدبو دوری می كند و از متاع دنیا و زینت آن دوری می جوید چنانكه از آتش دوری جوید وآرزوهای خود را كوتاه می كند و مرگش پیش چشمانش ‍ می باشد. گفتم ای جبرئیل ! تفسیر اخلاص چیست ؟عرضه داشت : مخلص آنست كه از مردم چیزی نخواهد تا آنكه خود بیابد و وقتی یافت راضی می شود و وقتی در نزد او چیزی باقی ماند آنرا به خاطر خدای می بخشد سپس اگر از مخلوق نخواهد پس عبودیت الهی را اقرار كرد و وقتی یافت و راضی شد پس او از خدا راضی است و خدای تبارك و تعالی از او راضی است و وقتی خدای تعالی به او عطاكرد پس شایسته آن بود. گفتم پس تفسیر یقین چیست ؟ عرضه داشت : شخص ‍ با یقین كسی است كه طوری برای خدا كار می كند مثل اینكه او را می بیند و اگر او خدا را نمی بیند خدا او را می بیند و یقینا می داند كه اگر چیزی به او رسید نمی توانست نرسد و اگر چیزی به او نرسید نمی توانست به او برسد و همه اینها شاخه های توكل و راههای زهدند.

خدای تو را رحمت كند به زیبایی این حدیث نگاه كن و به فواید آن بنگر و فرمود: كه صبر و قناعت و رضا و زهد اخلاص و یقین از امور منشعب از توكل هستند و همین مدح ، توكل را كافی است سپس در تعریف توكل فرمود: مخلوق نه ضرری می رساند ونه نفع می دهد و نه می بخشد و نه می تواند منع كند و متوكل از مردم مایوس است .

اركان توكل

پس از اركان توكل پنج است كه چهار ركن آن علمی است و یكی از آنها عملی می باشد و آن چهار بدون پنجمی قوامی ندارد ،بلكه عمل به عنوان پایه توكل محسوب می شود و ثمره توكل در عمل ظاهر می شود و میوه آن در عمل چیده می شود و از اینجا می فهمیم كه علم بدون عمل ریشه ای ندارد و رشد نمی یابد و از آن بهره ای گرفته نمی شود. زیرا اگر كسی از درد دندان شكایت كند و میداند كه ترشی برایش ‍ ضرر دارد سپس ترشی را بخورد ترشی دندانش را درد می آورد و علم به بد بودن ترشی برای او نفعی ندارد چون عمل به این علم را ترك كرده است . و به نتیجه این اركان پنجگانه در گفتار حضرت بنگر !وقتی بنده اینگونه باشد جز برای خدا كار نمی كند و قلبش منحرف نمی شود، و این سه امر است : اول اخلاص ،زیرا وقتی دانست كه مخلوق ضرر و نفعی ندارد برای مخلوق عمل نمی كند و خواهان مقامی در قلب او نیست . پس انگیزه ریاكار از بیخ كنده شد و قلبش ‍ منحرف نشد. و به اخلاص استقامت یافت . و اعمال عبادی وی به قصد قربت در جای شایسته خویش قرار گرفت .

دوم :عزت نفس با كمال بی نیازی از مردم ، در اینكه طمع خود را از مردم می برد، زیرا هر كس فهمید كه مردم روزی ده نیستند به ایشان امید نمی بندد و با امیدش به پروردگارش ‍ اعتماد میكند، زیرا خدای روزی ده است ونه غیر او.

سوم : به امنیت می رسد و از جمیع مخلوقات و همه جانوران موذی نمی هراسد،و به همین خاطر مخلصین و عابدان و رهروان (سیاح ) از جلوی حیوانات می گذرند ولی نمی ترسند. زیرا هر كس كه یقین دارد كه مخلوق ضرر نمی رساند از او نمی هراسد و اعتقادش در مورد درندگان همانند اعتقادش در مورد پشه است .

امام صادق و شیر

ابو حازم عبد الغفار بن حسن حدیث كرد كه در زمان منصور من با ابراهیم بن ادهم بودم كه به كوفه آمد و ابو عبد الله جعفر بن محمد (ع ) بیرون آمد و می خواست به مدینه برگردد. علما و اهل فضل كوفه آن حضرت را مشایعت كردند و از جمله ایشان ثوری و ابراهیم بن ادهم بودند. مشایعت كنندگان پیش ‍ افتادند ناگاه شیری را در راه دیدند. ابراهیم ادهم به ایشان گفت بایستید تا جعفر بن محمد بیاید پس بنگریم كه چه می كند. امام صادق علیه السلام قصه شیر را باز گفتند حضرت امام صادق علیه السلام به سوی شیر رفت تا نزدیك شیر رسید و گوشش را گرفت و او را از مسیر دور ساخت سپس به ایشان روی كرد، فرمود: بدانید كه اگر مردم خدای راآنگونه كه سزاست اطاعت می كردند بارهایشان را بر شیر حمل می كردند.

حضرت علیه (ع ) وشیر ورد شمس

جویریه بن مسهر گفت : با امیر المومنین به طرف بابل (عراق ) رفتیم جز ما دو نفر هیچكس نبود،پس از آنجا گذشتیم و ما در شوره زار راه می رفتیم ناگهان شیری را در راه نشسته دیدیم و شیر ماده در پشت سرش و شیر بچگان پشت سر او بودند لگام مركب را كشیدم تا به عقب برگردم . حضرت فرمود:ای جویریه جلو برو او سگ خداست هیچ جنبنده ای نیست كه موی پیشانی او در دست خدا نباشد وشر آنرا جز خدا نمی گرداند ناگهان شیر را دیدم كه به طرف آن حضرت آمده ودم تكان می دهد و نزدیك حضرت شد و صورتش را به پای حضرت مالید سپس خدای تعالی او را به سخن آورد با زبانی باز و گشاده گفت :السلام علیك یا امیرالمونین ! وصی خاتم النبیین ،حضرت جواب داد: وعلیك السلام ای حیدر! تسبیح تو چیست ؟ شیر جواب داد سبحان ربی ! سبحان الهی ! منزه است كسی كه مهابت و ترس مرا در دل بندگانش انداخت سبحانه سبحانه ! پس امیر المومنین به راه افتاد و من هم با او بودم و همچنین زمین شوره زار بود و وقت نماز عصر رسید و نزدیك به فوت شدن بود. با خود گفتم وای بر تو ای جویریه آیا تو بهتر می دانی و یا حریص تر از امیر المومنین به نمازی ؟ در حالی كه داستان شیر رادیدی . پس راه افتاد و من هم با او بودم تا آنكه زمین شوره زار را پیمودیم ، آنحضرت پاهایش در یك طرف قرار داد از مركب پایین آمد پس دو بند دوبند اذان گفت و دوبند دو بند اقامه گفت آنگاه به آهستگی لبانش را جنباند و با دستش اشاره كرد و خورشید از همان جایگاه وقت عصر طلوع كرد و به هنگام مراجعت از خورشید صدایی هولناك بلند شد پس نماز عصر را با امامت آنحضرت بجا آوردم وقتی كه نماز به پایان رسید سر را بالا گرفتم خورشید به حال خویش بود چشم به هم زدنی نگذشت كه ستارگان دمیدند پس از آن اقامه گفت و مغرب را خواند. آنگاه سوار شد و رو به من كردفرمود: ای جویریه آیا تو گفتی این ساحری دروغگو است ؟ و وقتی كه طلوع و غروب خورشید را دیدی پنداشتی كه سحر است یا چشمانم خیره گردید! الان فكر شیطانی را د رمورد شیر و گفتارش از سرت بیرون می كنم آیا نمی دانی كه خدای عز و جل فرمود: و لله الاسماء الحسنی فادعوه بها (51)خدای را اسمای حسنی است ، خدای را با آن بخوانید ای جویریه ! رسول خدا (ص ) در حالت وحی بود و سرش در دامن من بود و من نماز عصر نخوانده بودم پس خورشید غروب كرد و من نماز عصر را هنوز بجا نیاورده بودم به من فرمود: آیا نماز عصر را خواندی ؟ عرضه داشتم خیر: فرمود بار خدایا علی در طاعت تو و حاجت پیامبرت مشغول بود و به اسم اعظم خدای را خواند، وخورشید برای من بازگشت پس من به آرامی نماز گزاردم سپس غروب كرد بعد از اینكه طلوع كرده بود پس او كه پدر و مادرم فدایش باد خواند، به من یاد داد پس من الان خدای را با آن خواندم ای جویریه حقیقت در قلوب مومنین روشنتر از القای شیطانی است ، همانا من از خدای خواستم كه القای شیطانی را از قلب تو بر دارد در قلب خود چه می یابی عرض ‍ كردم : ای آقای من آن تردید از قلب من برفت .

بدانكه این گفتار آن حضرت كه فرمودوقتی از خلایق نخواهد، به عبودیت اقرار نموده است دلیل بر این است كه ایمان سائل ،ضعیف ،و ایمان امیدوار ،قوی است ،زیرا وقتی بخشندگان غیر خدا را نفی كرد، از درخواست از غیر حق تعالی رویگردان می گردد. و توحیدش خالص می شود و عبودیتش كامل می گردد. و در این معنا روایاتی از امام صادق علیه السلام در گفتار حق تعالی كه فرمود: ما یومن اكثرهم بالله الا وهم مشركون (52)اكثر مردم ایمان به خدای نمی آورند جز در حالیكه مشرك هستند، وارده شده كه امام فرمود: منظور از این سخن مردی است كه می گوید اگر فلانی نبود ما هلاك می شدیم و اگر فلانی نبود من به چنان چیز نمی رسیدم و اگر فلانی نبود عیال من از دست می رفت آیا نمی بینی كه این مرد برای خدا در ملكش شریك قائل شد كه روزی می دهد و بلا را دفع می كند؟ عرضه داشتم : آیا اگر اینطور بگوید خدا بواسطه فلانی بر من منت نمیگذاشت هلاك می شدم ؟ فرمود: اینطور و نظیر آن عیب ندارد. و فرمود :شیعه ما كسی است كه از مردم چیزی در خواست نكند ولو از گرسنگی بمیرد و بهمین خاطر گواهی سائل و گدا مردود است . پیامبر اكرم (ص ) فرمود: شهادت و گواهی كسی كه پیش مردم دست دراز می كند، مردود است . و امام علی بن الحسین علیه السلام : در روز عرفه به مردی نگاه كرد كه از مردم گدایی میكرد فرمود: ایشان بدترین مردم خلق خدا هستند مردم به خدای روی آورند و ایشان به مردم روی آورند.

و ابو عبد الله علیه السلام فرمود: اگر كسی كه از مردم سئوال می كند، می دانست كه سؤ ال و در خواست از مردم چه گناه بزرگی است هرگز كسی از كسی در خواست نمی كرد و اگر شخص مورد درخواست می دانست كه چه ثواب عظیمی دارد هرگز كسی دیگری را از اعطامنع نمی كرد.

فصل (پاره 2) درخواست حاجت از دیگران و برآوردن حاجت ایشان

در خواست حاجت از دیگران زشت است چنانكه رد كردن درخواست دیگران ناپسند است . امام صادق علیه السلام فرمود: هر كس بدون نیاز سؤ ال كند مثل اینكه آتش خورده است . و امام باقر علیه السلام فرمود: قسم به خدایی كه حق است هیچكس در سؤ ال را بر خود باز نكرده است جز آنكه خدا در فقر را بر وی باز كرده است . و سید عابدین امام سجاد (ع ) فرمود: من ضامن بر پروردگارم باشد كه هیچكس بدون حاجت و نیاز سؤ ال نكرده جز آنكه خدای تعالی او رامجبور به سؤ ال و در خواست از دیگران در حالیكه نیازمند است می كند.

و روزی پیامبر (ص ) به اصحابش فرمود: آیا بامن بیعت نمی كنید عرضه داشتند: ای رسول خدا(ص ) !ما با شما بیعت كردیم . فرمود: با من بیعت كنید كه هرگز از مردم چیزی نخواهید! بعد از آن اگر تازیانه از دست كسی می افتاد برای آن از مركب پایین می آمد و به احدی نمی گفت كه به من بدهید.

و فرمود: اگر كسی ریسمانی بگیرد با آن بر پشتش هیزم بگیرد و بیاورد و بفروشد و ابرویش را حفظ كند بهتر از آن است كه در خواست كند.

رسول خدا ومرد نیازمند

امام صادق فرمود: حال و روز مردی از اصحاب رسول خدا (ص ) سخت گردید و زنش بدو گفت : اگر به پیش پیامبر می رفتی و از او درخواست می كردی خوب بود. آن مرد پیش ‍ پیامبر آمد، شنید كه حضرت فرمود: هر كس از ما بخواهد به او می دهیم و هر كس بی نیازی پیشه كند خدا او را بی نیاز میكند، مرد گفت حتما مقصودش منم پس به سوی زنش ‍ برگشت و او رااز ماجرا خبر داد.

زن گفت : رسول خدا(ص ) نیز بشری است ، از حالت او را آگاه كن ! دوباره به پیش پیامبر (ص ) آمد وقتی آن حضرت او را دید فرمود: هر كس ا زما درخواست كند ما به او عطایی می كنیم و هر كس بی نیازی جوید خدا او را بی نیاز می كند تا آن كه مرد سه بار آمد (هر بار همین را می شنید) آنگاه مرد رفت و تبری را قرض كرد سپس به كوه آمد و بالا رفت و هیزمی جمع آوری كرد و آنرا آورد و به نصف چارك آرد فروخت فردا نیز روانه گردید و هیزم بیشتری آورد و آنرا فروخت و پیوسته مال بیشتری پس انداز نمود تا آنكه تبری خرید سپس مقداری بشتری پس انداز نمود و با آن دو شتر جوان و غلامی خرید و به تدریج كار و بارش خوب شد آنگاه به پیش پیامبر (ص ) آمد و او را از داستان مطلع كرد وقصه آمدن خود و گفتار آن حضرت را برای آن حضرت تعریف كرد حضرت فرمود:

من گفته بودم كه هر كس از ما بخواهد به او می دهیم و اگر بی نیازی جوید خدا او را بی نیاز می كند.

و امام باقر علیه السلام فرموددر خواست حاجت از مردم سلب عزت می كند و حیا را از بین میبرد. و یاس از آنچه در دست مردم است باعث عزت مؤ منین است و همین یاس از خلق ثروت مهیا و آماده است و طمع فقر موجود است . و از پیامبر (ص ) آمده است كه هر كس بی نیازی جوید خدا او را بی نیاز می كند و هر كس عفت پیشه كند خدای تعالی او را عفیف می كند و هر كس از خدا بخواهد خدای او را اعطا می كند و هر كس باب در خواست را بر خود بگشاید خدای تعالی هفتاد در فقر را بر او می گشاید كه كمترین آنرا چیزی جبران نمی كند.

و مردی از او سؤ ال كرد و عرض كرد: بوجه خدای از تو می خواهم .حضرت دستور داد كه پنج تازیانه به او بزنند .سپس فرمود: بوجه لئیم خود بخواه و از وجه خدای كریم سئوال نكن .

رد سائل ناپسند است

و فرمود: در خواست سائل را رد نكنید. اگر گدایان دروغ نمی گفتند هرگز رد كننده فقیر رستگار نمی شد. و فرمود :سائل بامال اندك یا به نرمی و مهربانی رد كنید زیرا سائلی غیر از جن و انس از شما سئوال می كند تا به بیند شما چگونه در عطایای الهی رفتار می كنید.

راوی گوید: ما صبحگاه بر در خانه امام صادق علیه السلام نشسته بودم گدایی به در خانه حضرت آمد و چیزی خواست او را رد كردند حضرت ایشان را ملامت بسیار كرد و فرمود: اولی سائلی كه بر در خانه آمد و سئوال كرد، شما او را رد كردید سه نفر را اطعام كنید آنگاه مختارید اگر خواستید اضافه كنید، اضافه كنید و الا حق آن روز را ادا كردید.وفرمود: یك نفر و یا دو نفر و یا سه نفر را بدهید بعد از آن مختارید.

و از پیامبر (ص ) وارد شده است كه وقتی سائلی در شب ، در خانه شما را زد او را رد نكیند. و حضرت فرمود: ما به غیر مستحق می دهیم از ترس آنكه مبادا مستحق رد شود.

و علی بن الحسین علیه السلام فرمود :صدقه در شب خشم پروردگار را فرو می نشاند .وبه ابی حمزه فرمود:اگر خواستی كه خدای تعالی مرگ تو را پاكیزه گرداند و تو را به هنگام ملاقات با حق ببخشد ،نیكی كن و در پنهان صدقه بده و صله رحم نما زیرا اینها بر عمر می افزاید و فقر را برطرف می سازند و هفتاد نوع مرگ بد را برطرف می سازند.

صدقه پنهانی و صدقه بر ارحام

و از پیامبر سئوال شد كدام صدقه افضل است فرمود:صدقه بر ارحامی كه با تو در پنهان دشمنی دارند. واز امام صادق علیه السلام پرسیدد :كه به چه كسی باید صدقه داد؟ و آیا به كسانی كه به در خانه می آیند و یاای ایشان بازگیرد و به خویشان دهند؟ فرمود: اگر صدقه را به خویشان دهند اجر صدقه به فامیل بیشتر است . و فرمود :هر كس در ماه رمضان صدقه دهد هفتاد نوع بلا ا زاو دور می شود. و از امام باقر علیه السلام روایت شده است كه : فرمود :وقتی قبل از روز خواستید صدقه دهید تا روز جمعه با تاخیر بیاندازید. و فرمود: هر كس تشنه ای را آب دهد خدایتعالی از رحیق مهرزده بهشتی به او دهد. و امام صادق علیه السلام فرمود:بهترین صدقه سیراب كردن جگر تشنه است و هر كس ‍ تشنه ای از حیوان یا غیر آنرا سیراب كند، خدای تعالی در روزی كه سایه ای جز سایه خدا نباشد او را د رتحت سایه خود می گیرد.

قسم دوم :ثروت مازاد بر نیاز

غذای اضافه وبال گردن صاحبش است ، زیرا در غذای حرام عقاب است . و در حلال آن حساب . عبدالله عمر روایت كرد كه از رسول خدا (ص ) شنیدم كه می فرمود: امت من در دنیا به سه طبقه تقسیم می شوند: طبقه اول ثروت اندوزی و ذخیره اموال را دوست ندارند ودر حفظ و احتكار آن كوشش ‍ نمی كنند و رضایت دنیوی شان در سد جوع و ستر عورت است وبی نیاز از دنیا هستند. تا آنكه به دار آخرت برسند. ایشان كسانی هستند كه درامنیت اند و ترس واندوهی ندارند. طبقه دوم : علاقمندان ثروت اندوزی از راههای حلالند كه با آن صله ارحام نمایند و به برادران نیكویی كنند و با فقرا همراهی كنند اگر ایشان بر سنگ صاف و سخت دندان نهند برایشان آسانتر است كه درهمی از غیر حلال كسب نمایند یاحقی را منع كنند یااینكه خازن اموال تا روز مرگشان باشند ایشان كسانی هستند كه اگر در حساب نكته گیری شود عذاب می شوند، و از اگر ایشان عفو شود سالم می مانند.

اما طبقه سوم : كسانی هستند كه جمع مال ، خواه از حلال و، خواه از حرام را دوست دارند و واجبات مالیه را ادا نمی كنند برایشان لازم می شود كه به اسراف و تبذیر خرج كنند و با بخل و احتكار جمع مال نمایند ایشان همانی هستند كه دنیا زمام قلوب ایشان را گرفته تا آنكه با گناهانشان وارد آتش ‍ شوند.

و از آن حضرت روایت شده است كه فرمود:

هیچ مال حرام باصدقه اجر داده نمی شود و از انفاق بركت نمی یابد و بعد از مرگ باقی نمی ماند جز آنكه كاسب حرام را به آتش بكشاند.

مردمحتضر با اموالش

و از امیرالمومنین علیه السلام در مورد بزرگترین شقی پرسیده شد، فرمود: مردی كه دنیا را برای دنیا ترك كند پس دنیا از او فوت شود و ا زآخرت زیان بیند و مردی كه عبادت كند، ولی در اجتهاد و كوشش و روزه ریا كند، چنین مردی از لذات دنیا به خاطر دنیا محروم می شود و دچار زحمتی شده كه اگر خالصانه می بود مستحق ثوابش می شد سپس وارد دار آخرت می شود و گمان می كند كه میزان عمل او سنگین است ،ولی آنرا هبا منثورا می بیند. به او می گویند: حسرت چه كسی بیشتر است ؟ می گوید آن كس كه مال خود رادر ترازو ومیزان دیگری می بیند خدای تعالی او را در جهنم می كند و وارث او را بواسطه آن مال داخل بهشت می كند. عرضه داشتند: چطور چنین چیزی ممكن است ؟ فرمود :چنانكه بعضی از برادرانم از مردی برایم تعریف كرد كه : در حال جان دادن شخصی وارد خانه وی شد آن شخص به من گفت ای فلان نظر تو در مورد صد هزاری كه داخل صندوق است كه زكاتش را ندادم چیست ؟ گفتم برای چه جمع كردی گفت برای ادای حقوق سلطان (مالیات ) و مباهات در فامیل و ترس از ناداری عیال و ترس از حوادث زمان ،جمع آوری كردم حضرت فرمود:آنگاه هنوز ازخانه اش خارج نشده بود كه نفسش بیرون آمده بود. پس حضرت علی علیه السلام فرمود:سپاس خدای را كه او را به خاطر اموال باطل در حالیكه ملامت گردیده و مستحق ملامت شد از دنیا خارج كرد(53)اموالی كه در كیسه ریخت و سرش را محكم بست و حقوق صاحبانش را به آنها نداد و برای جمعش در بیابانهای بی آب و علف و صحراهای خشك و سوزان راه پیمود و در دل دریاها سفر كرد. ای آگاه !فریب مخور، چنانكه رفیقت دیروز فریب خورده است ، زیرا بیشترین حسرت را در روز قیامت كسی می خورد كه مال خود را در ترازوی دیگران می بیند و خدای تعالی این را به آن مال وارد بهشت می سازد و به آن مال او را وارد آتش می كند.

اعمال بدون ولایت

و امام صادقه علیه السلام فرمود: زیانكارتر از این مرد حسرت كسی استكه مال زیاد را با زحمت فوق العاده و دست بگریبان شدن با اهوال و حوادث جمع كند سپس مال خود را با صدقات و میراث فنا كند و جوانی و قوت خود را در عبادات و نمازها بگذارد ولی برای حضرت علی بن ابی طالب حقی (ولایت ) را قایل نباشد و محل او را از اسلام نشناسد و كسی را كه یك دهم ارزش او را ندارد بلكه یك دهم از یك دهم او نباشد او را بالاتر از حضرت بداند بر ادله واقف می شود، ولی در مورد آن فكر نمی كند و بواسطه آیات و اخبار با او محاجه می شود، ولی ابا می كند و جز به گمراهی اش نمی افزاید این حسرتش بیشتر است و در روز قیامت می آید و صدقاتش به سان افعی برای او ممتثل می شود و او را میگزد و نمازها و عباداتش به سان ملایكه عذاب الهی ممتثل می شوند او را به جهنم می كشانند می گوید وای بر من !مگر من از نمازگزاران نبودم آیا من از پاكان نبودم آیا از اموال و زنان مردم پرهیز نكردم ، ولی چرا به این مصیبت وبلادچار شدم ؟ به او گفته می شود: ای شقی ! عمل تو برای تو فایده ای ندارد، زیرا اعظم واجبات الهی بعد از توحید خدا و ایمان به نبوت حضرت محمد بن عبدالله علیه السلام را ضایع كردی و شناخت حق علی (ع ) ولی خدا را كه لازم بود ترك كردی و خود را ملتزم به امامت دشنان خدا كردی . كه بر تو حرام بود اگر به عوض این اعمالت خدایرا از اول دنیا تا آخرش عبادت می كردی و بدل صدقات همه اموال دنیا را صدقه می دادی ، بلكه اگر زمین پر از طلا می بود و تو آنرا صدقه می دادی ، آن اعمال و صدقات جز دوری از رحمت خدا برای تو چیزی به ارمغان نمی آورد و به خشم خدا نزدیك تر می شدی .

ملك الموت و مرد ثروتمند

و پیامبر (ص ) فرمود: از مال بپرهیزید: در گذشته مردی بود كه اموال و اولادی داشت و آن اموال را برای خود و عیالش ‍ جمع آوری و خزینه كرده بود، روزی ملك الموت در كسوت درویشان به در خانه اش آمد و در زد و خدمتگزاران جلوی در آمدند، فرمود: آقایتان را بخواهید (كه با او كار دارم ) گفتند: آیا آقای ما برای امثال تو به كنار در می آید و او را كنار در دورش ‍ كردند بار دیگر به همان هیبت و حالت (درویشان ) به پشت در آمد و فرمود: آقایتان را صدا بزنید و او راخبر كنید كه ملك الموت آمد. وقتی این سخن را آقایشان شنید از ترس نشست و ملایم شد و به اصحابش گفت با او به نرمی گفتگو كنید! و به او بگویید: شاید در طلب غیر از آقای ما هستی خدا تو را مبارك گرداند ملك الموت به ایشان گفت : خیر و داخل شد و به او گفت بلند شو! و آنچه می خواهی وصیت كن زیرا من روح تو را قبل از خروج از خانه می گیرم خانواده اش صیحه زدند و گریه كردندپس آن مرد گفت : صندوقها را باز كنید و آنرا برگردانید تا طلا و نقره اش بریزد سپس روی به مالش كرد و او را دشنام می داد و می گفت :لعنت خدا بر تو باد ای مال ! پروردگارم را از یادم بردی و از كار آخرت مرا غافل ساختی تا آنكه امر خدا مرا فرو گرفت . خدای تعالی مال را به سخن آورد و گفت :چرامرا دشنام می دهید ملامت بر تو بیش از من است آیا تو در چشمان مردم پست نبودی مردم به خاطر من تو را بالا بردند آیا به درهای سلاطین و بزرگان حاضر نمی شدی و خوبان همه می آمدند قبل از آنها داخل می شدی و ایشان بعد از تو داخل می شدند. آیا دختران سلاطین و بزرگان را نمی خواستی و صلحا و خوبان هم می خواستند ،اما به تو می دادند و ایشان را رد می كردند اگر در راه خیرات هم مرا می بخشیدی من امتناع نمی كردم و اگر در راه خدایم خرج می كردی من كم نمی شدم چرا مرا دشنام می دهی و تو لئیم تری ، تو و من هر دو از خاكیم و من بدون گناه به خاك بر می گردم و تو به گناه مالداری رهسپار می شوی . مال اینگونه به صاحبش می گوید!

فصل (پاره 3) عاقبت مال اندوزی

بدانكه عاقبت مال اندوزی و تلاش در جمع ثروت ورشكستگی است و چنین انسانی از عقل سلیم برخوردار نیست ، به دلایلی مطلب را روشن می كنیم اول : آنكه به خود ستم می كند زیرا ثروتمند متحمل رنج و اندوه ثروت می شود كه این ثروت مورد ضمانت حق تعالی قرار گرفته است چون بار ثروت سنگین است و اندوه آن زیاد. اگر ثروتمند در میان جمع باشد فكر ثروت او را مشغول می سازد و اگر تنها باشد پاسبانی مال او را بی خواب می سازد. یكی از دانشمندان گفت : فقر سه چیز را انتخاب كردند :یقین و فراغت بال و سبكی حساب . و ثروتمندان سه چیز را انتخاب كردند: رنج خود،اشتغال خاطر و سختی حساب .

ثروت آرزوهای خفته را بیدار می كند

دوم :فكر او پیوسته مشغول مال است ، آرزوهای خود را درباره پول به پرواز در می آورد در اینكه با آن چه كند چگونه زیادش نماید و از دزد و ظالم حفظ كند و از آن كامجویی كند ،زیرا اگر آرزویی نداشت آنرا جمع نمی كرد. ناگاه اجلش ‍ می آید و آرزوهایش را در هم می ریزد و اموال وی به دیگران به ارث می رسد.

حضرت عیسی علیه السلام فرمود:وای بر دنیا دار چگونه می میرد و مال را ترك می كند. و چگونه به مال پناه می دهد ولی مال او را می فریبد. او به مال اعتماد می كند و مال با او دشمنی می كند.

سوم : جمع ثروت باعث تولد آرزوست و سیاهی و سنگدلی را به ارمغان می آورد وشیرینی عبادت را از دل خارج می كد و همین از مهلكات است . عیسی علیه السلام فرمود: به حقیقت می گویم همانطوریكه اگر سوار مركب نشوند ضعیف می شود و چموش می گردد و اخلاقش دگرگون می شود دلها نیز چنانند ،وقتی دل بیاد مرگ نرم نشود و با عبادت رام نشود تاریك و سخت می گردد. و به حقیقت با شما می گویم :اگر خیك پاره نشود ممكن است ظرف عسل شود اگر شهوتها قلوب را ندرد و طمع او را آلوده نكند، یا نعمت های دنیا آنرا تاریك نسازد بزودی ظرف حكمت می شود.

چهارم : مال در جهت عكس مراد و مقصود آدمی واقع شده است ، زیرا تلاش و كوشش و جمع آوری مال در این است كه در راحتی قرار گیرد ولی مال بر اندوه ورنج می افزاید و با جمع مال ترس از شیران درنده وسگهای پارس كننده دوباره باز می گردد.

دانشمندی می گوید فقیر از سه چیز راحت شد و ثروتمند به آن دچار شد .گفتند :آن سه چیز چیست ؟ گفت ستم سلطان ، حسد همسایه و چاپلوسی برادران . امیرالمومنین علیه السلام فرمود:فقر بهتر از ستم همسایه و ظلم سلطان و تملق برادران است .

وطالب المال فی الدنیا یحرسه

ولم یخف عند جمع المال عقباها

كدوده القز ظنته سترتها

تعینها و الذی ظنت ارداها

دنیا طلب در دنیا از مال پاسبانی می كند وی از عاقبت جمع آوری مال نمی هراسد.

همانند كرم ابریشم كه گمان می كند پوشش وی او را كمك می كند ولی آنكه او را یار تصویر كرده هلاكش می كند.

ثروت به قیمت زندگی

پنجم :ثروت را به قیمت عمر بدست آورده است و حال آنكه ارزش عمر و آخرت بیش از مال است ، زیرا اگر به عاقلی بگویند :عمر خود را به پادشاهی دنیا می فروشی ؟ قبول نمی كند، بلكه به هنگام دیدن و تجلی ملك الموت برای قبض روحش اگر یك روز از عمرش را با جمیع مالش معامله كنند و فدا خواهند ،كه در آن روز كارهای انجام نشده آخرتی را انجام دهد فدا می دهد. علامه جار الله زمخشری در كتاب ربیع الابرار روایت كرد كه :وقتی مرگ عمر بن خطاب رسید به پسران ونزدیكانش گفت : اگر من مالك طلا ونقره به اندازه كره زمین بودم آنرا فدیه می دادم تا از هول و هراس سكرات مرگ كه اكنون می بینم رهایی یابم . حال شما به تدریج عمر خود را با اشیای پست و كم كه اهمیت وقیمتی ندارد عوض ‍ می كنید آیا نمی بینی و فكر نمی كنی كه نهایت زندگی انسان غالبا صد سال است اگر مخیر شود و با او گفتگو كنند كه این صد سال را با تمام كره زمین پر از طلا معامله كنند آن صد سال را نمی فروشد. پس بیاندیش كه ارزش هر سال تو چه مقدار است . و نگاهكن برای هر ماهت چه مقدار می افتد و آنگاه ارزش و مقدار هر روز را بسنج ،می بینی كه ارزش آن هزاران هزار است كه نمی توانی آن رابشماری سپس این روز پرارزش ‍ را به درهمی و دیناری و نصف دیناری می فروشی كدام خسارت از این بیشتر است .

اشكال : انسان نیازمند غذا است تا بدنش را نگهدارد و آن بدون كسب ممكن نیست نهایتا چیزی كه انسان از كسب حلال یك روز بدست می آورد درهم و دیناری است پس ‍ خسارت حتمی است .

در جواب گویم :اگر مقصود بنده از كسب مقدار غذایی باشد كه بدنش در كار برای آخرت توان پیدا كند، آنروز را به درهم و دیناری نفروخته است و روز، روز عبادت است زیرا طلب روزی با این قصد عبادت است عبادت اندك با چندین برابر تمام دنیا قابل مقایسه نیست ،زیرا نعمت های آخرت همیشگی است و نعمت های دنیا موقت است و نسبت دایم و موقت چیست ؟

نعمت های آخرت

آیا گفتار پیامبر (ص ) را نمی بینی كه فرمود:هر كس بگوید سبحان الله خدای تعالی ده درخت برای او در بهشت می كارد كه از انواع میوه ها در آن موجود است و این ده درخت اگر به دنیا بیایند و با آن تعریفی كه از خوش طعمی و لذت های مختلف ازیك چیز كرده اند ؛چنانكه روایت شده كه شخص از رطب جلوی خود به اندازه میلش بخورد انگور می گردد و وقتی از آن به تعدادی كه خواست خورد، انجیر و یا انار می شود و همینطور به صورت میوه های رنگارنگ در پیشگاه آدم قرار می گیرد و مطابق آرزوی طالبش میوه می آید بدون آنكه زحمت چیدن بكشد همانگونه كه انسان اشتهایش ‍ می كشد میوه می آید اگر به انگور اشتها پیدا كرد انگور می آید و اگر انار خواست انار به پیشش می آید. پس اگر یك درخت اینطوری به دنیا بیاید و كسی بخواهد آنرا بفروشد فكر می كنی ، پادشاهان چه مبلغ برای آن بپردازند باز چگونه (ارزشش خواهد بود) اگر وصف شود كه نه نیازی به آب دادن دارد و نه مراقبت و زحمت می خواهد، بلكه اگر وصف درخت این باشد كه در ده هزار سال باقی می ماند و نسبت ده هزار سال تا ابد الاباد و تا همیشه چیست ؟ رسول خدا (ص ) فرمود:اگر لباسی از لباسهای اهل بهشت بر اهل دنیا افكنده شود چشمان ایشان تحمل دیدنش را ندارد و از شهوت نگاه مرد اگر این حال لباس است پس پوشنده آن چگونه است ؟

و از همین باب گفتار امیر المومنین علیه السلام است :اگر چشم قلبت را به اوصاف بهشت بگشایی از تعجیل در رسیدن و شوق به وصال آن درخت روحت از این مجلس به اهل آخرت و اهل قبور می پیوندد و از قفس تب پرواز می كند، اگر ذكر اوصاف نعمت های اخروی اینگونه اشتیاق را بر می انگیزد اگر انسان با خود آن نعمت روبرو شود چگونه خواهد بود؟

و از ائمه اطهار علیهما السلام آمده هر چیز دنیا شنیدنش بهتر از دیدنش است و هر چیز آخرت دیدنش بالاتر از شنیدنش ‍ می باشد و خدای تعالی فرمود: و اذا رایت ثم رایت نعیما و ملكا كبیرا (54)

وقتی آنجا را ببینی نعمت و سلطنت بسیار بزرگ مشاهده نمایی .

و در كتاب وحی قدیم آمده است : برای بندگان خویش آماده چیزی را كه نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه بر قلب بشری خطور كرده است .

ای خواننده ! اگر نفس تو به این نعمت مشتاق است پس دنیا را ترك كن ! زیرا مهر آخرت ترك دنیاست و مثل دنیا و آخرت همانند دو هوو (22) است هر كدام را بیشتر راضی كنی دیگری را خشمناك ساختی و مثالش همانند مشرق و مغرب است كه به هر اندازه به یكی نزدیك شوی از دیگری دور می گردی . و گفتار آقای ما امام صادق (ع ) هم از این مقوله است : ما دنیا را دوست می داریم و اینكه به ما ندهند بهتر از آن است كه به ما بدهند و هیچ چیز را به فرزند آدم ندهند جز آنكه نعمت اخروی وی راكم گذارند. معنای فرمایش حضرت كه فرمودما دنیا را دوست داریم اشاره به نوع انسان است و این زبان حال مكلفین در دنیاست واشاره به خود حضرت و پدران و فرزندانش صلوات الله علیهم اجمعین ندارد، زیرا ایشان به مقدار بهره دنیوی از خط اخروی ایشان كاسته نمی گردد. چگونه حظ اخروی ایشان كم گردد با آنكه جبرائیل سه بار بر پیامبر نازل شد و كلید گنج های دنیا را آورد و در همه آنها می گفت :اینها كلید گنج های دنیاست و از حظت پیش ‍ پروردگارت كاسته نمی گردد حضرت ابا كرد و آن حضرت آنچه را كه خدای تعالی دوست می داشت تحقیر كند، تحقیر می كرد. زندگی دنیای تو در قبال خرید این نعمت بزرگ جز ساعتی بیش نیست زیرا از نعمت های گذشته لذتی نمی یابی و از سختیهای آن دردی نمی كشی و چه بسا آینده را درك نكنی ، و دنیا عبارت از حلظه ای است كه در آن هستی . و از همین باب است گفتار مولی علی (ع ) به سلمان كه فرمود:غمهای دنیا را فزونه ! زیرا به یقین می دانی كه از آن جدا می شوی با آنكه هیچكس را ندیدم كه دنیای خود را به آخرت فروخت جز آنكه از هر دو سود برد و هیچكس را ندیدم كه آخرت را به دنیا فروخته باشد جز آنكه از هر دو زیان دید، زیان اهل دنیا مسلم است ،زیرا خدایتعالی به دنیا می فرماید: هر كس كه مرا خدمت كند او را خدمت كن ! و هر كس تو را خدمت كند او را به زحمت و مشقت بیاندازد. اگر شغلی برای كسب داری یاد خدا را غنیمت شمار و نامه عملت را پر از حسنات كن مگر حكایت عابد آهنگر را با آن در بازار مشغول آهنگری بود و ذكر خدای می كرد نشنیدی كه چه شخصیتی والا گردید؟ ان شاء الله در همین كتاب در باب ذكر بیاید.

روز امیرالمومنین چگونه می گذشت

از مولی امیر المومنین علیه السلام روایت شد: كه وقتی از جهاد فارغ می شد برای آموزش مردم و قضاوت می نشست و وقتی از آن فارغ می شد در بوستان خود مشغول كار می گردید و با این همه یاد خدای تعالی می نمود.

امیرالمومنین از خلیفه مشگل گشایی می كرد

حكم بن مروان از جبیربن حبیب حكایت كرد:

قضیه ای برای عمر بن خطاب اتفاق افتاد، و می نشست به این طرف و آن طرف می زد و می افتاد (بی قراری می كرد) سپس ‍ گفت ای جمع مهاجران در حكم آن چه دارید؟ گفتند : امیر المومنین ! تو پناهگاه و مرجع هستی ، خشمگین شد و گفت : یا ایهاالذین آمنوا اتقوا الله و قولوا قولا سدیدا (55)ای كسانیكه ایمان آورده اید ا زخدا بپرهیزید و گفتار درست بگویید. به خدا قسم شما و من میدانیم كه مرد این قضیه كیست و آگاه به آن كدام است ؟ گفتند: شاید مقصودت ابن ابی طالب علیه السلام است . گفت :از او به كجا بروم ؟ آیا هیچ زن آزاده ای همانندش را زاییده است ؟ گفتند كسی را به سوی اوبفرست ! عمر گفت : وی كوه بلند مرتبه ای از خاندان هاشم و خویشی از رسول خدا (ص ) و تتمه علم است به پیش او باید رفت نه آنكه او بیاید. به سوی او رفتند ،حضرت در حالی كه شلواری كوتاه در پایش بود درون باغش بیل می زد و می فرمود: ایحسب الانسان ان یترك سدی الم یك نطفة من منی یمنی ثم كان علقه فخلق فسوی (56) آیا انسان پنداشته كه بیهوده واگذاشته می شود؟ آیا از نطفه و از منی كه در رحم ریخته می شود نبود پس خون بسته شده ای گردید پس و خدای خلقش كرد و اعضای او را درست كرد. و اشك از چشمانش بر صورت می ریخت . قوم به خاطر گریه اش به گریه در آمدند سپس از گریه آرام گرفت و مردم هم از گریه آرام گرفتند. سپس عمر از مساله اش سئوال كرد و حضرت جوابش را داد عمر دستانش را درهم فرو برد و گفت : به خدا قسم ! خدای تعالی تو را خواست ، ولی قوم تو ابا كردند فرمود: ای ابا حفص خفض علیك من هنا ان یوم الفصل كان میقاتا (57) از اینجا صدایت را ببر داخل این قضیه نشوزیرا فردای قیامت كه روز جدایی حق از باطل است میقات ما آنجاست . پس عمر برگشت پس رویش سیاه شده بود به طوری كه انگار به هنگام شب به او نگاه می كردی .

اگر لحظه هایت را به نعمت های آخرت نفروشی به بهایی ناچیز و در همهایی اندك به دنیا خواهی فروخت سپس همه عمرت را كه به بهای همه دنیا نمی فروختی با بهای اندكی می فروشی این بها به اندازه یك خانه طلا بلكه نقره بلكه كمتر از آن هم نمی شود شعر:(58)

روزگار برای خرید عمرم با من گفتگو كرد #من به تمام دنیا آنرا نفروختم # سپس به تدریج بدون دریافت بها به دنیا فروختم # دو دست این كالا قطع شود كه فروشنده آن ناامید گردید#

پیامبر (ص ) خبر داده است كه در روز قیامت به ازای هر روز از ایام عمر شخص به عدد ساعت های شب و روز بیست و چهار خزانه موجود است در روز قیامت درهای آن باز می شود یك خزانه را پر از نور و سرور می بیند كه به هنگام دیدنش شادی و سرور او را در بر می گیرد بطوری كه اگر بر دوزخیان تقسیم كنند از عظمت آن سرور احساس آتش ‍ نمی كند و این ساعت ، ساعتی است كه در آن طاعت پروردگار را بجای آورد؛ خزانه دیگری را باز می كنند آنرا تاریك و بد بو و ترسناك می بیند بهنگام مشاهده آن آه و ناله ای او را در بر می گیرد كه اگر بر اهل بهشت تقسیم شود نعمت بر آنها تباه می شود و آن ساعتی است كه در آن ساعت نافرمانی كرده . سپس خزانه دیگری را بگشایند آنرا خالی می یابد و چیزی در آن نمی بیند كه خوشش آید و یا بدش آید و آن ساعتی است كه در آن خوابیده و یا به حلالهای دنیا اشتغال داشته پس او را احساس خسارت و تاسف به از دست دادن آن ساعت در بر می گیرد ،زیرا قدرت بر پر كردن آن ساعت از حسنات غیر قابل وصف را داشته و از همین باب گفتار حق تعالی است ذلك یوم التغابن (59)آن روز ،روز غبن است .

فصل (پاره 4)توجیه دنیا طلبان

سخن آدمهایی را كه می گویند در دار دنیا از مباحاتش متنعم می شویم و واجبات را انجام می دهیم و حقوق مالیه را ادا می كنیم : قل من حرم زینة الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق (60)چه كسی زینت های خدا و رزقهای نیكو را كه برای بندگانش بیرون آورده حرام كرده است .پس من از نعمت های حلال نظیر خوردنیهای لذیذ و خوشمزه و لباسهای گرانقیمت و سواریهای گرانبها و خانه های آماده و قصرهای بلند استفاده می كنم و استفاده ا زاین نعمت ها مرا از پیشگامی با پیشگامان بهشت باز نمی دارد، این سخن را نگیر بلكه بدانكه این گفتار احمقانه و فریب خوردگان است به دلایل زیر:

الف كسی كه در زندگی دنیا غرق است از حرص مهلك جدا نیست كه انسان را در شبهات می اندازد و هر كس در شبهات فرو رود ناچار هلاك می شود.

ب اگر از حرص سالم ماند و چگونه می تواند سالم بماند؟! از سنگدلی و تاریكی دل و تكبر سالم نمی ماند چگونه سالم ماند در حالیكه خدای تعالی می فرماید : كلا ان الانسان لیطغی ان راه استغنی خیر، انسان طغیان می كند اگر خویش را بی نیاز بیند. و پیامبر (ص ) فرمود شما را از پرخوری بر حذر می دارم زیرا پرخوری مهر قساوت بر دل می نهد.

مرد ثروتمند و فقیر درحضور پیامبر(ص )

و حسان بن یحیی از ابی عبدالله الصادق علیه السلام نقل كرد كه فرمود:مردی فقیر خدمت حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و در نزد آن حضرت نشست . مرد ثروتمندی كه در آنجا نشسته بود لباسش را جمع كرد و از او دوری گزید. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: چه چیز باعث این رفتار شد؟ آیا ترسیدی كه تنگدستی این فقیر به تو بچسبد؟ و یا ثروت تو به او منتقل شود؟ عرضه داشت : ای رسول خدا حالا كه این را فرمودی نصف مال من مال او باشد. حضرت رسول خدا به مرد فقیر گفت : آیا از او قبول می كنی ؟ عرضه داشت : خیر !حضرت پرسید برای چه ؟ عرض كرد: می ترسم آنچه كه باعث رفتار او شود در من هم ایجاد شود. از امام صادق علیه السلام وارد شده كه در انجیل آمده كه عیسی علیه السلام فرمود: اللهم ارزقنی غداة رغیفا من شعیر و عشیة رغیفا من شعیر خدایا گرده نانی جو به هنگام صبحگاه به من بده و گرده نانی جو به هنگام شب به من بده و بیش از این مده !چون طغیان می كنم همانطور كسی كه در آب فرو می رود ناچارتر می شود اهل دنیا نیز در قلبشان پرده و سختی می یابند.

ج ا زقلب وی شیرینی عبادت و دعا خارج می شود و حضرت عیسی (ع ) بدان اشارت فرمود چنانكه دانستی .

د ثروتمندان به هنگام مردم حسرت شدید پیدا می كنند ولی فقیر عكس ثروتمند است از امام صادق علیه السلام آمده كه هر كس با دنیا در آمیخته باشد به هنگام مرگ حسرتش بیشتر خواهد شد.

فقرا پیش از همه به بهشت می روند

ه فقرا قبل از همه در بهشت قرار می گیرند و اغنیا برای حساب هنوز در عرصات قیامت هستند. امیرالمومنین فرمود:سبك شوید تا به آخرت بپیوندید،اقوام گذشته منتظر اقوام بعدی هستند.

سلمان فارسی به هنگام مرگ

سلمان فارسی به هنگام مرگش آه حسرتی كشید از او پرسیدند: ای اباعبدالله ! برای چه تاسف می خوری ؟ فرمود:از دنیا تاسف نمی خورم ،ولی رسول خدا (ص ) باما عهد كرد و فرمود: باید زاد شما به اندازه زاد سواری باشد، می ترسم كه از آن حد تجاوز كرده باشم و در كنار من این همه اثاثیه موجود است . به اثاثیه خانه اش اشاره كرد. واثاثیه خانه وی عبارت از یك مسند (و یا جامه ) و شمشیر و كاسه چوبی بود.

و اباذر رضی الله عنه عرضه داشت : آیاترسنده ها و خاشعها و متواضعها و یادكنندگان زیاد خدا پیش ازهمه به بهشت می روند؟ حضرت فرمود: نه ،بلكه فقرای مومنین می آیند و گردنهای مردم را لگد می كنند و خزانه داران بهشت به ایشان می گویند صبر كنید تا حسابتان را بكنند، می گویند برای چه از ما حساب كشند؟ به خدا قسم ما شاه نبودیم تا ستم كنیم و یا عدالت نماییم به ما اموالی ندادند كه در آن دخل و تصرف كنیم ولی خدای را عبادت كردیم تا یقین (مرگ ) ما را دریافت .(23) محمد بن یعقوب از ابی عبدالله امام صادق علیه السلام نقل كرد كه فرمود: فقرای مؤ منین قبل از اغنیا به چهل پاییز در باغهای بهشت می گردند. سپس فرمود مثالی برای شما بزنم مثل ان مثل آن دو كشتی است كه به باجگیری برسند او نظر در یكی می كند آنرا خالی می بیند می گوید راهش دهید برود و در دیگری نگاه می كند او را پر از بار می بیند می گوید نگهش دارید.داوود بن نعمان از اسحاق بن عمار از امام صادق علیها لسلام روایت كرد فرمود:وقتی روز قیامت برسد دو بنده مؤ من بهشتی برای حساب می ایستند یكی از آندو در دنیا فقیر بوده و دیگری در دنیا ثروتمند. فقیر می گوید پروردگارا چرا مرا نگه داشتی ؟ قسم به عزت تو! مرا در دنیا به سلطنتی دادی كه در آن عدالت و یا ستم نمایم ، به من مالی ندادی كه حق آنرا داده و یا نداده باشم و در دنیا جز روزی كفاف به من ندادی آیا به خاطر همین كه می دانی و برایم مقدر كردی مرا نگه داشتی ؟ حضرت حق تعالی می فرماید: بنده ام راست می گوید رهایش كنید تا او وارد بهشت گردد و آن دیگری می ماند و عرق همانند سیل از او جاری است كه اگر چهل شتر از آن عرق بنوشند، سیراب می شوند. و بر می گردند پس وارد بهشت می شود فقیر می گوید چه چیزی باعث توقف تو در حساب شده است ؟ می گوید: طولانی شدن حساب ،پیوسته چیزی مطرح می شد و خدای تعالی مرا می آمرزید سپس از چیز دیگری حساب كشیده می شد تا آنكه رحمت خدای تعالی مرا در بر گرفت و مرا به توبه كاران ملحق كرد سپس می پرسد: تو كه هستی ؟ فقیر می گوید من همان فقیری هستم كه اكنون با هم وارد حساب شدیم . می گوید: نعمت ها تو را دگرگون كرده است كه تو را نشناختم .

ز فقیر با كرامت خداوندی و مهربانیش در روز قیامت برخورد می كند. و امام صادق علیه السلام فرمود: خدای عز و جل از بنده مؤ من محتاج در دنیا عذر خواهی می كند چنانكه برادری از برادرش عذر خواهی می كند سپس می فرماید قسم به عزت و جلالم ! علت فقر تو در دنیا نه به خاطر این است كه تو در نزد من بی مقدار بودی این پرده را بردار و آنچه به عوض ‍ دنیا به تو دادم نگاه كن پس پرده را بر میدارد و به عوض دنیا نگاه می كند، عرض می كند پروردگارا هر چه از مال و منال دنیوی مرا دور داشتی ضرری به من نمی زند در مقابل عوضی كه به من دادی .



فقر زینت دوستان خدا

و فقر زینت دوستان خدا و جامع صالحان است از جمله چیزهایی كه خدای تعالی به حضرت موسی وحی كرد این است كه : وقتی فقر را دیدی كه به سوی تو می آید بگو!خوش ‍ آمدی ای جامه صالحان !و وقتی غنا را دیدی كه به سوی تو می آید ،بگو گناهی كردم كه عقوبت آن دنیوی است .

حضرت موسی و عیسی و سایر انبیا چگونه زندگی می كردند

سپس به داستانهای پیامبران علیهم السلام و تنگدستی و زندگی سخت ایشان بنگر:

این حضرت موسی كه همصحبت خدای تعالی است (24) و خدای تعالی او را برای وحی و همصحبتی برگزید از لاغری ،سبزی گیاه از پوست شكمش پیدابود و مطلوب او به آن هنگام كه به سایه پناه آورد و گفت رب انی لما انزلت من خیر فقیر (61):پروردگارا!من به خیری كه برای بفرستی نیازمندم . مقصود از خیر جز نان برای خوردن چیز دیگری نیست ، زیرا مدتها بود كه از علفهای زمین می خورد و از شدت لاغری و آب شدن گوشت بدن پوست صفاق شكم دیده می شد. روایت شده كه حضرت موسی روزی به خدای تعالی عرضه داشت : پروردگارا!من گرسنه ام ،خدای تعالی فرمود: من از گرسنگی تو آگاهم عرضه داشت :خدایا غذایم بده ! فرمود تا بخواهم .

و از جمله وحی خدای تعالی كه به حضرت موسی فرمود این است كه : ای موسی ! فقیر كسی است كه به سان من كفیل نداشته باشد و مریض كسی است كه مثل من طبیب نداشته باشد و غریب كسی است كه به مثل من مونس و یاور نداشته باشد (در روایتی دوست هم آمده ) ای موسی به پاره ای نان جو كه گرسنگی را بنشاند قانع شو و به پاره لباسی برای پوشاندن عورتت بسنده كن و بر مصیبت ها صبر كن وقتی دنیا را روی آور دیدی بگو: انا لله وانا الیه راجعون (62):عقوبتی دنیوی است كه خدای تعالی می خواهد در دنیا انجام دهد. وقتی دنیا را رویگردان دیدی بگو خوشا به جامه صالحان !ای موسی ! از آنچه كه به فرعون دادیم تعجب مكن و آنچه كه او از آن بهره گرفت تنها شكوفه و زینت دنیا بود.

اما عیسی (ع ) (25) كه روح و كلمه خدا بود می فرماید: دو دست من خادم من و پاهایم مركب من و بسترم زمین و بالشم سنگ و گرما بخش من در زمستان زمین آفتاب خورده و چراغم در شب ماه و خورشم گرسنگی ، پیراهن زیرینم ،ترس ‍ ولباسم ،پشم و میوه و ریحان من ، علفهای حیوانات و چهارپایان می باشد، در حالیكه چیزی با من نیست ،می خوابم وصبحگاه را با بی چیزی شروع می كنم ، و هیچ كس بر روی زمین از من ثروتمندتر نیست .

و امانوح علیه السلام :با آنكه پیر پیامبران است و در دنیاعمر طولانی یافت . و در بعضی روایات آمده است كه آن حضرت دوهزار و پانصد سال عمر یافت ، از دنیا رحلت كرد بدون آنكه خانه ای بنا كند و وقتی صبح كرد می فرمود: شب نمی كنم وقتی شب می كرد می فرمود:صبح نمی كنم . و پیامبر ما هم چنین بود، در حالی از دنیا در گذشت كه آجر بر آجر نگذاشته بود. و مردی از اصحابش را دید كه با آجر وگچ خانه می ساخت فرمود: امر زودتر از این می رسد. اما ابراهیم پدر انبیا علیهم السلام لباسش پشم و خوراكش نان جوین . و اما یحیی بن زكریا لباسش لیف خرما و خوراكش از برگ درخت بود و اما سلیمان با آنكه پادشاهی داشت ، لباس مویین می پوشید و وقتی كه شب می گردید دستانش را به گردن و با گریه تا صبح می ایستاد و غذایش از زنبیلی كه خود می بافت ،تامین می شد و اما لباس و غذای سید بشر محمد (ص ) را دانستی . روایت شد كه روزی گرسنه شد سنگی را بر شكمش ‍ بست سپس فرمود چه بسا مردی كه خود را عزیز می شمارد ولی نفس خود را اهانت می نماید و چه بسا مردی كه نفس ‍ خود را اهانت می كند ولی آن را عزیز می شمارد چه بسا نفسی كه در دنیا گرسنه و برهنه است ولی در آخرت سیر ومتنعم است چه بسا نفسی كه در دنیا با لباس و متنعم است ولی در قیامت گرسنه و برهنه است . چه بسا كسی كه در غنیمتی كه خدای به پیامبرش داده فرو رفته و از آن متنعم گردیده ولی از آخرت بهره ای نمی برد. آگاه باشید!كه كار بهشتی مثل زمین ناهموار و سخت است و كار اهل جهنم مثل زمین دشت ،هموار است . آگاه باشد! چه بسا یك ساعت شهوترانی اندوه طولانی را در قیامت به دنبال دارد.

سوید ین غفله از حضرت علی (ع ) سخن می گوید

و اما حال علی سید الوصیین و تاج العارفین و وصی رسول رب العالمین علیه السلام در زهد و قناعت روشنتر از آن است كه گفته آید. سوید بن غفله می گوید بر امیر المومنین علیه السلام بعد از بیعت مردم با او به خلافت ،وارد شدم او بر روی حصیری كوچك نشسته بود و كسی در خانه نبود عرضه داشتم ای امیر المومنین !بیت المال در دست توست در حالیكه در خانه تو از اثاثیه مورد نیاز خانه خبری نیست . فرمود: ای پسر غفله در خانه عاریت اثاثیه جمع نمی كند ما خانه ای داریم كه بهترین متاعهای خود را در آن جمع كردیم و بزودی بسوی آن خواهیم رفت .

علی با تیشه آستین جامه را می برد

علی علیه السلام وقتی می خواست جامه ای برای پوشیدن بخرد، داخل بازار می شد و جامه ای می خرید و وقتی بهترین جامه را قنبر انتخاب می كرد او پست تر را می پوشید. سپس ‍ پیش نجار می آمد و یكی از آستین ها را می كشید و می گفت با تیشه ات آنر ببر و می فرمود: این را در كار دیگری استفاده می كنیم و آستین دیگر جامه را به حال خود می گذاشت و می فرمود: وقتی برای حسن (ع ) و حسین (ع ) در بازار چیزی خریدم در این آستین می ریزم اگر عاقل با چشم روشن و فكرسالم نگاه كند در می یابد كه اگر در دنیا و زیادت آن خیری بود از دست این زیركان كه خاصان حق و حجت های خدا برهمه مردم بودند در نمی رفت ،بلكه بر عكس ایشان از دنیا دوری می جستند ،حتی امیر المومنین فرمود :ای دنیا! تو را سه طلاقه كردم كه در آن رجوعی نباشد. رسول خدا(ص ) فرمود: هیچ عبادتی به اندازه زهد در دنیا نیست . عیسی علیه السلام به حواریین فرمود:به پست دنیا قانع شوید با سلامت در دین ، چنانكه اهل دنیا به كم دین با سلامت دنیا قانع شدند ،و با دوری از ایشان دوستی خدا را بجویید و خدای را با خشم ایشان راضی كنید. پرسیدند ای روح خدا!با كه همنشینی كنیم فرمود :كسی كه دیدنش خدای را به یادتان آورد و سخنش بر علم شما بیافزاید و عملش شما را بر آخرت ترغیب كند.

فصل پاره (5) دوستی بافقرا واینكه فقرا محور ادیان بودند.

عاقل چگونه از دوستی با فقر و فقرا سرباز می زند در حالیكه اوصیا و اولیا در حال فقر می بیند،بلكه وظیفه خدمت به خدا و امتثال فرامین رسولان و ادیان و زنده كردن دین و عزت بخشیدن به كلمات الله و یاری پیامبران و نشر دعوت ایشان از زمان حضرت آدم علیه السلام تا زمان پیامبران حضرت محمد (ص ) تنها به واسطه فقرا و مسكینان بود. آیا حكایت خدای تعالی در كتاب بزرگش به زبان پیامبر كریمش را نشنیدی ؟ كه خدای تعالی در آن بیان كرد كه متصدیان انكار ادیان و انكار صانع ثروتمندان و مترفان و اشراف و متكبران بودند. خدای تعالی در مورد قوم نوح به آن هنگام كه او را سرزنش نمودند و از پیروانش عیبجویی كردند خبر داد كه ایشان در حالیكه در گفتارشان تبختر و تكبر می كردند. گفتند انومن لك و اتبعك الارذلون (63)آیا به تو ایمان بیاوریم درصورتیكه مردم پست از تو پیروی كردند و و ما نراك اتبعك الا الذین هم اراذلنا بادی الرای (64)و اصحاب تو را ندیدیم جز آنكه قبلا مردمانی پست بین ما بودند و به شعیب گفتند: انا لنریك فینا و لو لا رهطك لرجمناك و ما انت علینا بعزیز(65) ما تو را مردی ضعیف می یابیم و اگر قبیله تو نبودند ما تو را سنگباران می كردیم و تو پیش ما با عزت نیستی . ومستكبران قوم صالح به مستضعفان مؤ من گفتند: اتعلمون ان صالحا مرسل من ربه قالوا انا بما ارسل به مومنون قال الذین استكبروا انا بالذی آمنتم به كافرون (66) آیا می دانید كه صالح فرستاده خدایش است ؟ گفتند: ما به پیامبریش ایمان داریم . مستكبرین گفتند: ماآنچه را شما ایمان آوردید منكریم . و فرزندان یعقوب گفتند: و جئنا ببضاعة مزجاة فاوف لنا الكیل و تصدق علینا ان الله یجزی المتصدقین (67).مابضاعت اندكی آوردیم پس كیل تمام به ما صدقه بده ! خدای تعالی صدقه دهندگان را پاداش می دهد. و فرعون در حالیكه موسی را خوار می شمرد و براو افتخار می كرد: فلو لاالقی علیه اسورة من ذهب (68)پس چرا دستبندهای طلا به موسی داده نشد؟ به حضرت محمد (ص ) گفتند لو لا انزل علیه كنز او جاء منها (69)یا وی را باغی می بود كه از آن می خورد. او تكون لك من نخیل وعنب فتفجر الانهار خلالها تفجیرا (70)اگر تو باغی از خرما و انگور می داشتی كه در آن نهرهای آب جاری می ساختی . لو لا نزل هذا القرآن علی رجل من القریتین عظیم (71)چرا قرآن بر مردی بزرگ از این دو قریه نازل نشد. منظور از دو قریه مكه و طائف بودند و مقصود از یكی از ان دو مرد مغیره از مكه بود عده ای گفتند :مقصود فرزندش ولید است .و مرد دیگر ابو مسعود عروة بن مسعود ثقفی از طائف است و گفتند مقصود حبیب بن عمرو ثقفی از طائف است علت این سخن مشركان این است كه این دو مرد از بزرگان خود و ثروتمندان بسیار بزرگ ایشان بودند. پس این آیات و امثال آن در مدح و فخر مسكنت و قلت و در مذمت اشراف و كثرت كفایت است . چگونه چنین نباشد و خدای تعالی به عیسی علیه السلام می فرماید: ای عیسی من دوستی مساكین و رحمت به ایشان را به تو بخشیدم كه تو دوستشان بداری و دوستت بدارند و تو را به امامت و رهبری رضا دهند و تو به عنوان صحابه و پیرو ایشان را بپذیری و ایندو اخلاق (ستوده است ) كه هر كس مرا با آن اخلاق ملاقات كند به پاكیزه ترین دوست داشتنی ترین اعمال نزد من مرا ملاقات كرده است . وپیامبرما حضرت محمد (ص ) فرمود: فقر فخر منست و به آن افتخار می كنم . (72)

و از حضرت عیسی (ع ) آمده كه فرمود: به حقیقت می گویم : اطراف آسمان از ثروتمندان خالی است و ورود شتر از سوراخ سوزن آسانتر است از ورود ثروتمند در بهشت .

بیشترین ساكنین بهشت

و از پیامبر (ص ) آمده كه فرمود: به بهشت سركشیدم و بیشترین ساكنین آنرا فقرا و مساكین یافتم و كمترین آمار از آن ثروتمندان و زنان بود اگر در ثروت تنها مواسات نكردن با فقرا و كمك به ضعفا نبود همین خطر آنرا كافی بود. و اگر ثروتمند برای پوشش همه خلل هایی كه می یابد و دور كردن همه ضرورتها كه بر آن آگاهی می یابد و از آن مطلع می شود ،قیام كند تمام ثروتش از دست می رود و ضعیف و فقیر می گردد و از همین باب گفتار اویس قرنی (ره ) است كه گفت : حق تعالی طلا و نقره ای را برای ما باقی نگذاشته است .

علی (ع ) باغش را می فروشد

حضرت علی (ع ) باغی را كه پیامبر (ص ) برای او كاشته بود و خود آنرا آبیاری كرده بود به دوازده هزار درهم فروخت و همه را صدقه داد و پیش عیالش آمد، فاطمه زهرا علیها السلام به او گفت : آیا می دانی كه روزهایی است كه ما غذایی را نچشیدیم و گرسنگی به نهایت رسید و فكر می كنم كه تو هم مثل ما گرسنه ای چرا از آن مال چیزی را باقی نگذاشتی ؟ حضرت فرمود: صورتهایی كه از ذلت سئوالشان ترسیدم مرا از اینكار باز داشت !

علت اینكه معاویه بن یزید بن معاویه از خلافت پایین آمد

گفتند كه علت اینكه معاویه بن یزید بن معاویه از خلافت پایین آمد، این بود كه دو كنیز باهم بحث می كردند یكی از آندو زیبا بود دیگری به او گفت زیباییت به تو كبر پادشاهان را داده است . كنیز زیباروی گفت كدام سلطنت به اندازه سلطنت زیبا رویان است و زیبایی بر پادشاهان حكومت می كند پس ‍ پادشاه یا حقوق سلطنت را ادا می كند و شاكر آن است در اینصورت چنین پادشاهی لذت و قرار از او مسلوب است و عیشش منغض می باشد و یا آنكه اسیر شهوات خویش و انتخابگر لذات و تضیع گر حقوق است و از شكر آن رویگردان است ،بنابراین عاقبت او به آتش جهنم است . سخن كنیز در جان معاویه نشست و او را به استعفا از خلافت وادار كرد. خانواده اش به او گفتند :كسی رابه عنوان جانشین معرفی كن تا جای تو نشیند به ایشان گفت : چگونه هم تلخی ترك خلافت را تحمل كنم و هم وبال معرفی جانشین را بر گردن گیرم . اگر خلافت را برای كسی انتخاب می كردم خود بر اریكه آن تكیه می زدم سپس به خانه رفت و در خانه را بست و احدی را اجازه ورود نداد. بعد از آن بیست و پنج شب زندگی كرد و مرد. گفتند: كه مادرش وقتی استعفایش را شنید گفت : ای كاش لكه حیضی بودی ! در جواب گفت : ای كاش من همان بودم و نمی فهمیدم كه بهشت و جهنمی در كار است . و علت اینكه در باب از مباحث مناسب كتاب خارج شدیم ،پیشنهاد یكی از دوستان استكه ابتدای سخن را دید و دوست داشت كه در این مورد بیشتر سخن گفته آید، ما هم دوست نداشتیم كه خلاف خواسته او كرده باشیم .

فصل (پاره 6) وقت مناسب دعا

و از جاهایی كه دعاها مناسب است بعد از قرائت قرآن و بین اذان و اقامه و به هنگام نرمی قلب و ریزش اشك است (73).ابو بصیر از ابی ابی عبدالله نقل كرد كه :وقتی قلب شما نرم شد دعا كنید زیرا قلب تا خالص نگردد رقیق نمی شود.

قسم هفتم

در حالت های نیایشگر مثل جنگجو و حاجی و كسی كه عمره به جای می آورد و مریض ، زیرا عیسی بن عبدالله قمی رویات كرد كه از امام ابا عبدالله صادق علیه السلام شنیدیم كه فرمود: دعای سه كس مستجاب است : حاجی و عمره به جای آورنده ،متوجه باشید كه چگونه با خانواده اش رفتار می كنید، و جنگجوی راه خدا پس نگاه كنید چگونه با اهل و عیال او رفتار می كنید. ودعای مریض . و متعرض مریض ‍ نشوید و او را تنگدل مسازید. فصل (1)دعای مریض

برای كسی كه به دیدنش می رود مستجاب است .

پیامبر (ص ) فرمود: مریض چهار خصلت دارد: قلم تكلیف از او برداشته می شود. و خدای به فرشته می فرماید كه : بهترین اعمالی كه در حال سلامت انجام می داد برای او بنویس ! و گناهان همه اعضایش را پاك كن اگر بمیرد مرده است و اگر زنده بماند، آمرزیده زندگی می كند. وقتی مسلمانی مریض ‍ شود،بهترین عملی كه در موقع سلامت انجام می داده ،خدای تعالی برای او می نویسد و گناهانش همانند برگ درخت می ریزد و كسی كه بیمار را به خاطر عیادت كند و بیمار از خدای برای عیادت كننده اش چیزی نخواهد مگر آنكه مستجاب شود.

اجر و پاداش بیمار در بیماری

خدای تعالی به فرشته طرف چپ وحی می كند مادامی كه بنده ام در بند من است بر او چیزی ننویس و فرشته طرف راست می گوید كه ناله های بنده ام را حسنه بنویس ،بیماری ،جسد را از گناهان پاك می كند همانند كوره كه ناخالصی آهن را جدا می كند وقتی كه بچه ای مریض شد بیماریش كفاره گناهان پدر و مادرش می باشد .و از امام صادق علیه السلام روایت شد: كه رسول خدا (ص ) فرمود :تب فرستاده مرگ و زندان خدا در زمین است و گرمایش از جهنم می باشد و بهره هر مومن از آتش جهنم تب است و تب خوب دردی است ! بلای هر عضوی را به او می دهد و كسی كه مبتلا نمی شود، خیری ندارد و اگر مومنی تب كند، گناهانش همانند برگ درخت از او می ریزد و اگر در بسترش ناله كند، ناله اش تسبیح است و فریادش تحلیل است و اینطرف و آنطرف كردنش در بستر مثل كسی است كه در راه خدا با شمشیر می جنگد؛ اگر روی به عبادت كند خدای او را می بخشد و خوشا به حال او! وتب یك روز كفاره یك سال است زیرا رنج تب در بدن تا یكسال باقی می ماند، بنابراین كفاره سال قبل و سال بعد است و هر كس یك شب مریض شود و آن را به جان قبول كند و شكرش را ادا كند كفاره گناهان دوسال است . یكسال به خاطر اینكه درد را قبول كرده و یك سال به خاطر آن كه صبر كرد. و بیماری مومن پاك كننده و رحمت است و بیماری كافر عذاب و لعنت است . و بیماری پیوسته دامنگیر مؤ من است تا آنكه گناهی بر او باقی نماند وسر درد یك شب همه گناهان جز گناهان كبیره را پاك می كند.

و از امام ابی جعفرعلیه السلام نقل شده است كه فرمود: اگر مومن می دانست كه مصائب چه مقدار اجر داشت آرزو می كرد كه با مقراض او را تكه تكه می كردند. و از پیامبر (ص ) آمده است كه وقتی بنده در راه خیر است و مریض شود یا مسافرت كند یا به خاطر پیری از عمل خود عاجز شود خدای تعالی همانند عمل گذشته اش برای او می نویسد سپس این آیه را خواند فلهم اجر غیر ممنون (74)ایشان اجری بی پایان دارند. و از امام صادق علیه السلام روایت شد كه وقتی مومن بمیرد دو فرشته موكل بالا روند پس بگویند :پروردگارا!فلانی را میراندی خدای تعالی فرماید: بر زمین فرود آیید و در پیش قبرش بر او درود فرستید و مرا تهلیل و تكبیر كنید و برای او آنچه از اعمال را كه به جا می آورید محسوب بدارید.

مرد كر ولال در خدمت پیامبر مجوز ورود به بهشت می گیرد

و از جابر نقل شده كه گفت : مردی كرو لال خدمت حضرت رسول خدا (ص ) ایستاد و با دست به آن حضرت اشاره كرد .حضرت رسول خدا (ص )فرمود:به او كاغذی بدهید تا هر چه كه می خواهد در آن بنویسد پس نوشت : اشهد ان لااله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله آن حضرت فرمود برای او كاغذی بنویسید و در آن او را به بهشت بشارت دهید زیرا مسلمانی نیست كه دچار از دست دادن چشمان یا زبان یا گوش یا پا یا دست می گردد پس خدای را برآن سپاس ‍ می گوید و مزد آنرا از خدای خواهد جز آنكه خدای تعالی او را از آتش نجات می دهد و او را وارد بهشت می سازد. سپس ‍ رسول خدا (ص ) - فرمود:اهل بلا در دنیا در آخرت درجاتی دارند كه با اعمال به آن نمی توان رسید حتی اینكه آرزو می كنند كه ای كاش در دنیا با مقراض ها قطعه قطعه می شدند، زیرا ثواب نیكوی خدا برای اهل بلای مومن می بینند ،زیرا خدای تعالی عمل غیر مسلمان را نمی پذیرد.

و از حالات دعا روزه است .

امام صادق علیه السلام فرمود:خواب روزه دار عبادت و سكوتش تسبیح و عملش قبول و دعایش مستجاب است . و پیامبر (ص ) فرمود: دعای روزه دار رد نمی شود. و امام باقر علیه السلام فرمود:حاجی و معتمر و روزه دار نزدیكان به خدایند اگر از خدای بخواهند اجابت می كند و اگر از كسی شفاعت كنند خدای شفاعت آنها را قبول می كند و اگر ساكت شوند خدای با ایشان ابتدا به سخن می كند؛و خدای تعالی در مقابل درهمی هزار هزار درهم به ایشان می دهد. و از جمله كسانی كه دعایشان مستجاب است كسی كه برای چهل برادر مومن با آوردن اسمهاشان و اسم پدرانشان دعا كند ونیز كسی كه در دست او انگشتر فیروزه و عقیق باشد.

امام صادق علیه السلام روایت است كه پیامبر اكرم (ص ) فرمود:خدای تعالی فرمود:من از بنده ای كه دستش را بلند كند و در دستش انگشتر فیروزه است حیا می كنم كه او را نومید كنم و امام صادق علیه السلام فرمود: دستی به سوی خدا دوستدارتر از دستی در آن انگشتری عقیق باشد پیش ‍ خدا بلند نشده است . و در لابلای آداب دعا بسیاری از این روایات در ضمن این عنوان كه چه كسانی دعاهایشان مستجاب است می آید.

فصل (2)، نقش انگشتری در اجابت دعا

از امام رضا علیه السلام روایت شد كه ابوعبدالله امام صادق علیه السلام فرمود: اگر كسی انگشتری نقره با نگین عقیق در دست كند فقیر نمی شود و حاجاتش به بهترین وجه برآورده می شود. و مردی از غلامانش با غلامان حاكم راه می رفت حضرت فرمود: انگشتری عقیق به او بدهید. و او از مصاحبت با ایشان رنجی ندید. و فرمود:عقیق حرز سفر است . و از آن حضرت است : هر كس صبح كند و انگشتری عقیق از نقره در دست راستش باشد و قبل از آنكه كسی او را ببیند نگین آنرا به طرف داخل دست برگرداند و انا انزلناه را تا آخر بخواند سپس بگوید آمنت بالله وحده لا شریك له و كفرت بالجنب والطاغوت آمنت بسر آل محمد و علانیتهم و ولایتهم (معنای آن به فارسی چنین است : به خدایی كه یگانه است و شریكی ندارد ایمان آوردم و به جبت و طاغوت كفر ورزیدم و به سر آل محمد و آشكار شان و ولایتشان ایمان آوردم .) خدای تعالی در آن روز از شر بلای آسمانی كه از آسمان نازل می شود و به سوی آن بر می گردد و شر حوادث زمینی كه در زمین حركت می كند و از آن خارج می شود محفوظش می كند و در حفظ خدای و رسولش قرار می گیرد تا شب كند. و امیر المومنین علیه السلام فرمود: انگشتر عقیق در دست كنید كه خدای تعالی بر شما مبارك می كند و از بلا ایمن خواهید بود.

و مردی به پیامبر (ص ) شكایت كرد كه :راهزنی در راه اموال مرا سرقت كرد. حضرت (ص ) فرمود :چرا انگشتری عقیق در دست نكردی زیرا از هر نوع بدی حراست می كند. و هر كس ‍ انگشتری عقیق در دست كند تا هنگامی كه در دست اوست پیوسته در خوبی نگاه می كند و خدایتعالی پیوسته نگهدارش ‍ می باشد و هر كس انگشتری از عقیق بسازد و در آن محمد نبی الله و علی ولی الله را نقش كند خدای تعالی او را از مرگ بد نگه می دارد و جز بر فطرت نمیرد و هیچ دستی محبوبتر از دستی كه در آن عقیق است به طرف خدا بلند نشده است . هر كس در عقیق مشاركت كند بهره فراوان از آن می برد. وقتی خدا با حضرت موسی علیه السلام در طور سینا سخن گفت و با او گفتگو نمود به زمین نگاهی كرد و عقیق را خلق كرد و خدای سبحان فرمود: به خودم قسم كه دستی كه در او عقیق باشد و موالات علی (ع ) را داشته باشد ،انرا عذاب نكنم و فرمود: دو ركعت نماز با انگشتری كه دارای نگین عقیق باشد مساوی با هزار ركعت بدون آن است و فرمود : انگشتری فیروزه كه نفس آن الله الملك باشد در دست كنند نظر به آن حسنه و آن انگشتری در بهشت است كه جبرئیل به پیامبر (ص ) اهدا نمود، و آن حضرت به امیرالمومنین بخشید، وفیروزه (كلمه ای است فارسی كه اصلش پیروزه است ). به عربی معنایش ظفر است و امیر المومنین علیه السلام فرمود: انگشتری جزع یمانی در دست كنید (جزع یمانی نیز حرز یمانی است كه در آن سیاهی و سپیدی است و شبیه چشم است ) زیرا كید شیاطین عاصی را خنثی می كند. فرمود:در دست كردن انگشتری زمرد آسانی می آورد كه سختی در آن نیست . پوشیدن انگشتری یاقوت فقر را بر طرف می كند. و فرمود خوب نگینی است بلور.



21- 12 / يوسف ،98 .

22-40 /غافر،60 .

23-2 / بقره ، 198.

24- حضرت استاد حسن زاده آملي روحي له الفدا در ديوانش در مورد اسم اعظم مي فرمايد :

نهفته گر چه مي بايد بود راز

سخن از اسم اعظم گشت آغاز

ترا اين جدول آمد اسم اعظم

كه هر موجود هم داراست فافهم

تو از اين حصه سر وجودي

همي يابي مقامات شهودي

امام صادق از اين اسم اعظم

عجب نقشي زده بر آب و آدم

يكي پرسيده از آن قطب عالم

كدامين اسم باشد اسم اعظم

جواب فعلي از قولي به تاثير

بسان لفظ اكسير و اكسير

مثالش داد نزد جمع اصحاب

كه مي رو اندرين حوض پر از آب

هم آنانرا به منع از نجاتش

كه تا مايوس گرديد از حياتش

زسر سر او توحيد فطري

مبري از ترويهاي فكري

طلوع كرده است چون خورشيد خاور

كه حكم حق بر او گرديد داور

به يا الله اغثني ندا كرد

جوابش را امام آندم عطا كرد

بدو فرمود اين است است اعظم

كه يعني خود تويي اي ابن آدم

چو ا زهر در در آيد نا اميدي

به اسم اعظمت آنگه رسيدي

چو از هر جا اميدت قطع گرديد

بيابي دولت سلطان توحيد

آنگاه مي فرمايد :

چو ذات واجبي حي است و قيوم

ترا پس اسم اعظم گشت معلوم

25-19 / مريم ،65.

26-27 / نمل ،38.

27-27 / نمل ،38.

28-27 / نمل ،40.

29-3 / آل عمران ،36و37

30-بابا افضل كاشي مي گويد:

گر مهر علي در دل وجانت نبود

از دين محمدي نشانت نبود

اثنا عشري اگر نباشي به يقين

از دوزخ سوزنده امانت نبود

ديوان بابا افضل بيت 298 ص 98

31-9 / توبه ،104 .

32-22 / حج ، 36 .

33-4 / نساء ،114.

34- 65 / طلاق ،12

35-51 / ذاريات ، 56.

36- 26 / شعراء 94.

37-3 / آل عمران / 18.

38-39 / زمر 9/.

39-35 / فاطر ،28.

40-39 / زمر،9.

41- 5 / مائده ،82.

42-35 / فاطر ،28 .

43-17؟ اسراء ،27.

44-19 / مريم ،6.

45- علت اينكه فرمود شپش گيرنده اند ،آنست كه چون انبيا و ائمه اطهار عليهم السلام براي تربيت به اندازه فهم مردم سخن مي گفتند لذا براي القاي محبت در مردمي كه دختران را زنده بگور مي كردند وقدر اين موهبت الهي را كه بقاي نوع به آن است نمي دانستند به آن اعرابي كه از مدنيت بويي نبرده بود اندكي از محبت هاي دختران را كه مشهود وي بود بيان فرمود.

46-18 / كهف ،81.

47-62 / جمعه ، 9.

48-2 / بقره ، 282.

49-65 / طلاق ،3.

50-3 / آل عمران ،173 .

51-7 / اعراف ،18 .

52-12 / يوسف ،106

53-بابا افضل كاشي در همين مورد مي فرمايد:

هرگز پر طاووس به كركس ندهند

وان را كه گليم بايد اطلس ندهند

گويي كه فلان مرد و خيرات نكرد

خيرات عزيز است به هر كس ندهند

ديوان ص 105

54-76 / انسان ، 20 .

55-32 / احزاب ،70.

56-75 / قيامت 36 تا 38.

57-78 / سوره نبا،17.

58- الدهر ساومني عمري فقلت له

ما بعت عمري بالدنيا و مافيها

ثم الشتريه بتدريج بلا ثمن

تبت يدي صفقة قد خاب شاديها

59-64 / سوره تغابن ، 9.

60-7 / اعراف ،32.

61-28 / قصص ، 24 .

62- 2 / بقره ،156.

63-26 / شعرا ،111.

64-11 / هود، ،27.

65-11 / هود، 93.

66-7 / اعراف ، 76.

67-12 / يوسف ، 88.

68-43 / زخرف ، 53.

69-/25 فرقان ،8.

70-17 /اسراء 91.

71-43 / زخرف ،31.

72-مولوي در ذم مال و ثروتمندان و مدح فقرا گويد:

مال و زر سر را بود همچون كلاه

كل بود آن كز كله سازد پناه

آنك زلف جعد و رعنا باشدش

چون كلاهش رفت خوشتر آيدش

مرد حق باشد بمانند بصر

پس برهنه به كه پوشيده نظر

وقت عرضه كردن آن برده فروش

بركند از بنده جامه عيب پوش

ور بود عيبي برهنه اش كي كنند

بل بجامه خدعه باوي كند

گويد اين شرمنده است از نيك و بد

از برهنه كردن او از تو رمد

خواجه در عيبست غرقه تا بگوش

خواجه را مالست و مالش عيب پوش

كز طمع عيبش نبيند طامعي

گشت دلها را طمعها جامعي

ور گدا گويد سخن چون زركان

ره نيابد كاله او در دكان

كار درويشي وراي فهم تست

سوي درويشان بمنگر سست و سست

زانك درويشان وراي ملك و مال

روزيي دارند ژرف از ذوالجلال

فقر فخري نز گزافست و مجاز

صد هزاران عز پنهانست و ناز

خلاصه آنكه مردم دنيا وقتي به قدرتمندان و مالداران رسند همه خوبيها را به آنها نسبت دهند و اخلاق زشت و خوي پليد آنها را نديده مي گيرند. چه بسا افرادي كه به آنها اعتنايي نمي شد وقتي به مال و ثروت و قدرت رسيدند همه خوبيها عالم را دروي جمع كردند و چه بسا انسانهاي اهل كمال كه از ثروت افتادند و قدرت راكه از دست دادند همه بديها به آنها منسوب گرديده وكمالات آنها به هيچ گرفته مي شود اما آفريدگار همه :

حق تعالي عادلست و عادلان

كي كند استمگري بر بيدلان

دفتر اول از بيت 2400 تا 2414

73-مولوي در مثنوي در مورد اشك و آه گويد:

زانك آدم زان عتاب از اشك رست

اشك تر باشد دم توبه پرست

بهر گريه آمد آدم بر زمين

تابود گريان و نالان و حزين

آدم از فردوس و از بالاي هفت

پاي ماچان از براي عذر رفت

گر ز پشت آدمي و زصلب او

در طلب مي باش وهم در طلب او

زآتش دل و آب ديده نقل ساز

بوستان از ابرو خورشيد ست تاز

تو چه داني ذوق آب ديدگان

عاشق ناني تو چون ناديدگان

گر تو اين انبان زنان خالي كني

پرز گوهرهاي اجلالي كني

طفل جان از شير شيطان باز كن

بعد از آنش باملك انبار كن

تا تو تاريك و ملول و تيره

دانكه با ديو لعين همشيره

لقمه كان نور افزود وكمال

آن بود آورده كسب حلال

روغني كايد چراغ ما كشد

آب خوانش چون چراغي را كشد

علم و حكمت زايد از لقمه حلال

عشق ورقت آيد از لقمه حلال

چون زلقمه تو حسد بيني و دام

جهل وغفلت زايد آنرا دان حرام

هيچ گندم كاري و جو بر دهد

ديده اي اسبي كه كره خر دهد

لقمه تخمست و برش انديشها

لقمه بحر و گوهرش انديشها

زايد از لقمه حلال اندر دهان

ميل خدمت عزم سوي آنجهان

در اين ابيات علت قساوت قلب به خوبي گفته آمد چند روزي حلال را تجربه كن و از غذاي ناپاك و شبهه ناك و حرام پرهيز كن آنگاه قلب را مشاهده نما.

74-95 / التين ، 6.